حافظ و امیر تیمور گورکانی
دو يار زيرك و از باده كهن دو مني
فراغتي و كتابي و گوشۀ چمني
من اين مقام به دنيا و آخرت ندهم
اگرچه در پيَم افتند هر دم انجمني
ز تند باد حوادث نمي توان ديدن
درين چمن كه گلي بوده است يا سمني
ببين در آينۀ جام نقشبندي غيب
كه كس به ياد ندارد چنين عجب زَمني
ازين سَموم كه بر طرف بوستان بگذشت
عجب كه بوي گلي هست و رنگ نسترني
مزاج دهر تبه شد در اين بلا حافظ
كجاست فكر حكيمي و رأي بَرهَمني؟
«تندباد حوادث»، «سَموم» (بادكشنده) و «بلا»يي كه حافظ در اين غزل از آن ياد ميكند، اشاره به يغماگري و كشتاري است كه امير تيمور گوركاني در سراسر ايران زمين و سرزمينهاي پيرامون آن به راه انداخته بود. تيمور از سال771 هجري قمري كه بر سمرقند چيره شد تا سال807 كه در اُترار (شرق رود سيحون) درگذشت، پيوسته در كار لشكركشي در شرق و غرب دنياي آن روزگار بود. از سال773 تا 781 چهار بار به خوارزم لشكر كشيد تا سرانجام آن شهر را به تصرف درآورد و هزاران تن را در آن جا از دم تيغ گذراند. در سال785 بر سيستان چيره شد و سپاه او «هرچه در آن ديار بود از سيم و زر… تا پوست و پلاس به باد غارت و تاراج بردادند و از سرهاي بريده مناره ها ساختند» (ظفرنامۀ شامي، ص92) و دو هزار اسير را زنده زنده در ديواري جاي دادند. در 6ذيقعدۀ 789هجری قمری (6شهریور766شمسی)، تيمور به گناه قتل چند مغول فرمان داد همۀ مردم شهر اصفهان را قتل عام كردند.
نظامالدين شامي، مورّخ دربار تيمور، كه در تمام جنگها همراه او بود، در كتابش ـ ظفرنامه ـ (ص105) دربارۀ اين قتلعام نوشت: «به موجب دفتر و نسخه، هفتاد هزار سر آدمي جمع كردند. (تيمور) فرمود تا از آن سرها مناره ها… ساختند».
امير تيمور چند هفته پس از قتل عام اصفهان در ماه ذيحجه789 قمری (دسامبر1387ميلادي) به شيراز لشكركشي كرد. زينالعابدين پسر شاه شجاع مظفّري، حاكم شيراز، به بغداد گريخت و شهر بدون مقاومت به تصرّف نيروهاي تيموري درآمد. در اين تاريخ حافظ هنوز زنده بود و سه سال پس از آن در سال792 درگذشت.
سه سال پس از درگذشت حافظ، در روز 15جماديالاخر795 (فوريه1393ميلادي) تيمور دوباره به شيراز يورش برد. اينبار شاه منصور مظفّري با سپاهي اندك در برابر مهاجمان به مقابله ايستاد و سهبار به تيمور دست يافت و حتي ضربه يي به او زد ولي نتوانست او را از پاي دراندازد و يكبار تيمور از بيم جان به ميان حرمسراي خود گريخت و خود را در بين زنان حرم پنهان كرد.
سرانجام شاه منصور، مردانه، در حين پيكار جان باخت و تيمور پس از تصرف شيراز فرمان داد شهر را غارت كنند و همۀ اعضاي خانوادۀ آل مظفّر را از بين ببرند. تعداد كشته شدگان اين خانواده را 70 تن نوشته اند.
تيمور، در سال (801هجري) به هندوستان لشكرکشی كرد. او كه خود را پیشوای دینی مسلمانان می دانست، لشكركشيهاي خود را با نام «غَزا» و براي گسترش و تقويت دين اسلام ياد مي كرد و با همين توجيه صدهاهزار تن را كشت و اموال آنها را غارت كرد و اسيرهاي جوان را به بردگي گرفت. نويسندۀ «ظفرنامۀ شامي» در اينباره نوشت: «به روايت اقلّ صدهزار هندوي بي دين به تيغ جهاد بگذرانيدند. از آن جمله مولانا ناصرالدين عمر، كه يكي از زمرۀ ارباب عَمائم (=عمّامه داران) بود، پانزده هندو در خيل داشت و با آنكه هرگز گوسفندي ذبح نكرده بود(=نکشته بود)، در آن روز امتثال فرمان را، (تيمور فرمان داده بود كه هر يك از لشكريانش دستكم يك هندو را بكشد) هر پانزده تن را طعمۀ شمشير غَرّا (=نیکو و بُرّنده) ساخت».
تيمور در سال 803چند شهر از سرزمينهاي عثماني را به تصرف خود درآورد. در همين سال چهار هزار ارمني را زنده به گور كرد و بيست كلّه منار در نزديكي حلب و دمشق برپا ساخت. در سال804 بغداد را به تصرف درآورد و به سپاهيانش فرمان داد هر يك دو تن را سر ببرند. در همين سال ميرانشاه، پسر تيمور، پس از سرنگون كردن حكومت شروانشاه، قلعۀ آلينجا (نزديك نخجوان)، مركز فعاليت حروفيها، را تصرّف كرد و فضل الله نعيمي استرآبادي، رهبر آنها، را به دست خود گردن زد. تنش را پس از گرداندن به دور شهر تبريز براي تيمور فرستادند و تيمور فرمان داد آن را بسوزانند. سپاهيان تيمور در آذربايجان پيروان فضل الله نعيمي را قتل عام كردند.
سرانجام تيمور به هنگامي كه روانه «جهاد با كفّار چين» بود در 17شعبان 807، پس از 36سال لشكركشي و يغماگري و غارت به نام دين، درگذشت. به نوشتۀ خواندمير، مؤلّف کتاب «حَبيبالسِيَر»، (جزء اول از جلد سوم، ص21) تيمور «در راه چين ميلِ تَجرّع (=جرعهجرعه نوشيدن) كرده، چند روز پيوسته مي از دست ساقيان نوش لب مي گرفت… دو شبانهروز ديگر، صاحبقِران والاگهر چنان به عرق مشغول نمود كه اصلاً ميل طعام نفرمود. در روز چهارشنبه (10شعبان 807) مرضي صعب روي نمود. هيچ دوا نافع نيفتاد. صاحبقران سعادتمند به يقين دانست كه حال نوع ديگر است، از جميع مَنهيات (=كارهاي ناروا) توبه فرمود و به كسر (=شكستن) آلات مَناهي (=نهي شدهها) اشارت نمود و اشارت عِلّيه صدور يافت كه مولانا هيبت الله… به بالينِ همايون به تلاوت قرآن مجيد و تكراركلمۀ توحيد (=لااله الی اللّه) مواظبت نمايد».
كه كس به ياد ندارد چنين عجب زَمني
ازين سَموم كه بر طرف بوستان بگذشت
عجب كه بوي گلي هست و رنگ نسترني
مزاج دهر تبه شد در اين بلا حافظ
كجاست فكر حكيمي و رأي بَرهَمني؟
«تندباد حوادث»، «سَموم» (بادكشنده) و «بلا»يي كه حافظ در اين غزل از آن ياد ميكند، اشاره به يغماگري و كشتاري است كه امير تيمور گوركاني در سراسر ايران زمين و سرزمينهاي پيرامون آن به راه انداخته بود. تيمور از سال771 هجري قمري كه بر سمرقند چيره شد تا سال807 كه در اُترار (شرق رود سيحون) درگذشت، پيوسته در كار لشكركشي در شرق و غرب دنياي آن روزگار بود. از سال773 تا 781 چهار بار به خوارزم لشكر كشيد تا سرانجام آن شهر را به تصرف درآورد و هزاران تن را در آن جا از دم تيغ گذراند. در سال785 بر سيستان چيره شد و سپاه او «هرچه در آن ديار بود از سيم و زر… تا پوست و پلاس به باد غارت و تاراج بردادند و از سرهاي بريده مناره ها ساختند» (ظفرنامۀ شامي، ص92) و دو هزار اسير را زنده زنده در ديواري جاي دادند. در 6ذيقعدۀ 789هجری قمری (6شهریور766شمسی)، تيمور به گناه قتل چند مغول فرمان داد همۀ مردم شهر اصفهان را قتل عام كردند.
نظامالدين شامي، مورّخ دربار تيمور، كه در تمام جنگها همراه او بود، در كتابش ـ ظفرنامه ـ (ص105) دربارۀ اين قتلعام نوشت: «به موجب دفتر و نسخه، هفتاد هزار سر آدمي جمع كردند. (تيمور) فرمود تا از آن سرها مناره ها… ساختند».
امير تيمور چند هفته پس از قتل عام اصفهان در ماه ذيحجه789 قمری (دسامبر1387ميلادي) به شيراز لشكركشي كرد. زينالعابدين پسر شاه شجاع مظفّري، حاكم شيراز، به بغداد گريخت و شهر بدون مقاومت به تصرّف نيروهاي تيموري درآمد. در اين تاريخ حافظ هنوز زنده بود و سه سال پس از آن در سال792 درگذشت.
سه سال پس از درگذشت حافظ، در روز 15جماديالاخر795 (فوريه1393ميلادي) تيمور دوباره به شيراز يورش برد. اينبار شاه منصور مظفّري با سپاهي اندك در برابر مهاجمان به مقابله ايستاد و سهبار به تيمور دست يافت و حتي ضربه يي به او زد ولي نتوانست او را از پاي دراندازد و يكبار تيمور از بيم جان به ميان حرمسراي خود گريخت و خود را در بين زنان حرم پنهان كرد.
سرانجام شاه منصور، مردانه، در حين پيكار جان باخت و تيمور پس از تصرف شيراز فرمان داد شهر را غارت كنند و همۀ اعضاي خانوادۀ آل مظفّر را از بين ببرند. تعداد كشته شدگان اين خانواده را 70 تن نوشته اند.
تيمور، در سال (801هجري) به هندوستان لشكرکشی كرد. او كه خود را پیشوای دینی مسلمانان می دانست، لشكركشيهاي خود را با نام «غَزا» و براي گسترش و تقويت دين اسلام ياد مي كرد و با همين توجيه صدهاهزار تن را كشت و اموال آنها را غارت كرد و اسيرهاي جوان را به بردگي گرفت. نويسندۀ «ظفرنامۀ شامي» در اينباره نوشت: «به روايت اقلّ صدهزار هندوي بي دين به تيغ جهاد بگذرانيدند. از آن جمله مولانا ناصرالدين عمر، كه يكي از زمرۀ ارباب عَمائم (=عمّامه داران) بود، پانزده هندو در خيل داشت و با آنكه هرگز گوسفندي ذبح نكرده بود(=نکشته بود)، در آن روز امتثال فرمان را، (تيمور فرمان داده بود كه هر يك از لشكريانش دستكم يك هندو را بكشد) هر پانزده تن را طعمۀ شمشير غَرّا (=نیکو و بُرّنده) ساخت».
تيمور در سال 803چند شهر از سرزمينهاي عثماني را به تصرف خود درآورد. در همين سال چهار هزار ارمني را زنده به گور كرد و بيست كلّه منار در نزديكي حلب و دمشق برپا ساخت. در سال804 بغداد را به تصرف درآورد و به سپاهيانش فرمان داد هر يك دو تن را سر ببرند. در همين سال ميرانشاه، پسر تيمور، پس از سرنگون كردن حكومت شروانشاه، قلعۀ آلينجا (نزديك نخجوان)، مركز فعاليت حروفيها، را تصرّف كرد و فضل الله نعيمي استرآبادي، رهبر آنها، را به دست خود گردن زد. تنش را پس از گرداندن به دور شهر تبريز براي تيمور فرستادند و تيمور فرمان داد آن را بسوزانند. سپاهيان تيمور در آذربايجان پيروان فضل الله نعيمي را قتل عام كردند.
سرانجام تيمور به هنگامي كه روانه «جهاد با كفّار چين» بود در 17شعبان 807، پس از 36سال لشكركشي و يغماگري و غارت به نام دين، درگذشت. به نوشتۀ خواندمير، مؤلّف کتاب «حَبيبالسِيَر»، (جزء اول از جلد سوم، ص21) تيمور «در راه چين ميلِ تَجرّع (=جرعهجرعه نوشيدن) كرده، چند روز پيوسته مي از دست ساقيان نوش لب مي گرفت… دو شبانهروز ديگر، صاحبقِران والاگهر چنان به عرق مشغول نمود كه اصلاً ميل طعام نفرمود. در روز چهارشنبه (10شعبان 807) مرضي صعب روي نمود. هيچ دوا نافع نيفتاد. صاحبقران سعادتمند به يقين دانست كه حال نوع ديگر است، از جميع مَنهيات (=كارهاي ناروا) توبه فرمود و به كسر (=شكستن) آلات مَناهي (=نهي شدهها) اشارت نمود و اشارت عِلّيه صدور يافت كه مولانا هيبت الله… به بالينِ همايون به تلاوت قرآن مجيد و تكراركلمۀ توحيد (=لااله الی اللّه) مواظبت نمايد».

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر