خون شهیدان ضامن اتحاد در جبهه مردم علیه مرتجعین حاکم!
باقر رئیس الساداتی
خون شهیدان ضامن اتحاد در جبهه مردم علیه مرتجعین حاکم
خون شهیدان ضامن اتحاد در جبهه مردم علیه مرتجعین حاکم . خون شهدا ضامن تداوم قیام خلق و عامل اتحاد و وحدت در میان اقشار مظلوم جامعه است. امروزه کمتر کسی است که ظلم این رژیم به شکلی از اشکال دامنگیر خود و یا خانواده اش نشده باشد . کمتر کسی است در ایران غارت شده که دلی پر خون از نامردمیهای این ایلغار وحشی افسار کسیخته نداشته باشد. همه نیز به حق در انتظار فرصتی که دمار از روزگار این غاصبان دین فروش بدر آورند.
اعدام جنایت بار غلامرضا خسروی ،فاجعه و جنایت شرم آور بزرگی بود که رژیم ضد بشری انجام داد ، درد بزرگی برقلب انسانیت و فعالان حقوق بشر وا گذارد و شقاوت جنایتی بزرگ که مستقیما زیر نظارت دستگاه دولت به اصطلاح اعتدال انجام میشود دوسا ل پیش در سال ۲۰۱۲ غلامرضا به اعدام محکوم شد اما رژیم به خاطر شرایطی که در آن بود و نیاز مبرمی که به نشان دادن سیمای حقوق بشری از خود در آستانه مذاکراتش با غرب به خصوص آمریکا داشت ، از اعدام او موقتا صرف نظر کرد و اورا اعدام نکرد !، اما بعد از دوسال دجالیت و ظاهر سازی چیزی جز بن بستهای لاعلاج سیاسی چه در داخل و چه در خارج نصیب و بهره اش نشد. رژیم ماند و زانوان خونینی که نشانگر حضیض ذلت و خواریی که مردم و مقاومتشان بر او تحمیل نمودند . مماشات و چشم پوشیهای مجامع سیاسی و نهاد های بین المللی حقوق بشر بر اعمال و جنایات مستبدین حاکم برای پیش برد اهداف سیاسی اشان از یک سو و از سوی دیگر ترس و وحشت ملایان مرتجع ولایتمدار حاکم از شرایط حاد سیاسی و اقتصادیی که از جنگ با مردم نصیب برده اند و آنهارا هر روز بیشتر در محاصره خود در میآورد، هار و افسار گسیخته تر نموده است که چاره ای جز گسترش روز افزون ایجاد ترس و رعب و وحشت و ترور و اعدام برایش باقی نمانده است . حاکمان چاره را در این می بینند که ضربات به مردم را از جایی گسترش بدهند که از آنجا بیشترین ضربات را دریافت میکنند. و چه کسی است که نداند مجاهدین ۳۰ سال آزگار است که چه خونها به دل این دجالان و دین فروشان کرده اند.کیست که نداند کدام نیروی مقتدر مردمی است که خواب را بر چشم این جو فروشان گندم نما حرام کرده است جز مجاهدین ! پس باز هم باید رفت سراغ مجاهدین و این بار مجاهد سر فراز و مقاوم اسیر غلامرضا خسروی.
غلامرضا خسروی که به گفته همبندان و هم سلولیهایش شخصیتی شاخص در بند ۳۵۰ اوین بود و ۱۲ سال آزگار از عمر گرانبهایش را بر سر عشقش به مردم و مقاومت در زندان های شقاوت آخوند ها گذرانده بود. به این شهید مقاوم و انسان بزرگ حتی اجازه ندادند ، از دادگاهی مطابق با استاندارد های خود رژیم خیانت بارشان هم برخوردار شود این نکته که باید به آن توجه نمود که، در موقع محاکمه در دادگاه اول در کرمان دادگاه ۲۰ روز فرصت باز نگری و اعتراض به حکم را مطابق با استاندارد های خود نظام میدادند اما چنین فرصتی در اختیار او قرار نگرفت که بماند حتی حکم سه سال زندان دادگاه اول را در دادگاه دوم بعد از ۲۰ روز تبدیل نمودند به حکم اعدام با اضافه کردن اتهام های واهی عکسبرداری از مناطق نظامی !!؟
جرم محمد رضا در قاموس نظام ولایت هواداری از مجاهدین بود !! کمک ناچیز مالی به سازمان محبوبش و مخالفتش در فکر و اندیشه با نظام ولایت جهل و جنایت. . او نه تنها یک هوادار تشکیلاتی نبود ، بلکه تنها جرم غلامرضا ایستادگی بر سر آرمان و اعتقادش مبنی بر آزادی و عدالت خواهیی بود که به نظر او در مبارزات سازمان مجاهدین متبلور بود، او در فکر و اندیشه اش با مجاهدین بود . در این مسیر غلامرضا تنها نبود او به کاروانی از شهدا پیوست که در همین سالهای اخیر تنها به خاطر هواداری و اندیشه مجاهد بودن اعدام شدند . علی صارمی ، جعفر کاظمی و حاج آقایی که تنها جرم آنها گوش دادن به سیمای آزادی مجاهدین و یا ارتباطشان با فرزندانشان در صفوف مجاهدین بود و یا کمک مالی و تبلیغی که برای مجاهدین انجام داده بودند. نکته اما برای اصحاب فکر ، عقل و خرد سیاسی دقیقا در این است که ، رژیم دقیقاً میخواهد از جایی که ضربه میخورد ضربه بزند!! دنیا بداند که تنها و فقط به فقط این مجاهدین هستند که خواب را از چشم این نظام اهریمنی ربوده اند. کسانی که به هزار لطایف الحیل میخواهند برای رژیم ساحل امن ایجاد کنند ببینند شقاوت پیشگی بی حد و مرز آخوندی را . نکته در این است که تنها ایستادن و تن به خفت مناظره تلویزیونی و بازار مکاره نظام ولایت ندادن غلام رضا بود که جرم بزرگ محسوب میشد ! غلام رضا با وعده و وعید ها و در باغ سبز و سرخ نشان دادن ها هرگز حاضر نشد آرمانش را بر پای چاقوکشان و لمپن پاسداران و آخوند های دزد و غارتگر قربانی کند و چنین است که رژیم ضربات داغان کننده ای از او در قاموس مقاومت دریافت میکند و این است که کینه او در دل سخت و بیرحم دژخیمان شعله ور بود و با اعدام او ضعف و بزدلی و شقاوت و کینه جویی خود را به نمایش میگذارند و حس انتقام گیری حیوانی خود را از غلامرضا در رابطه با جریان افشا گرانه اعتصاب زندانیان بند ۳۵۰ و مقاومت سترگشان و نقش شاخص غلامرضا را در برابر آخوند های هرزه و هار این چنین بر ملا میکنند در جریان فاجعه بند ۳۵۰ این غلامرضا است که به شدت مضروب میشود ، هم او است که بر اثر شدت ضربات گوش راستش پاره میشود و چشمانش آسیب میبیند و برای نسق گیری از سایر زندانیان او را با اهانت و توهین، به انفرادی ...۲۴۰ منتقل میکنند و محروم از اولیه ترین امکانات حتی عینکش ! در همین احوالات وعده نابودی و حذف کاملش را نیز از بازجویان دریافت میکند.. اما هیهات که انفرادی البته برای کسی که بیش از ۴۰ ماه از دوران زندانی ۱۲ ساله خود را در انفرادی گذرانده است چیز عجیبی نیست مادر غلامرضا در جلو زندان فریاد میزند که جانیان ، ترسوها ، بزدلان ، شما از جنازه او نیز میترسید و جرأت تحویل آن را به ما خانواده اش ندارید.اعدام غلامرضا نه اولین اعدام است و نه آخرین آن ، رژیم در مرحله سر نگونی خفت بارش فکر میکند که بدینوسیله با اعدام و شکنجه میتواند از بن بست های مرگبارش نجات پیدا کند . گرفتاری رژیم در چنبره بحران های امپراطوری شیعی اش در عراق و سوریه و لبنان ، بحرین و یمن و رویارویی اش با سایر رقبای منطقه ای اش از طرفی و همچنین در گل ماندنش در جریان مذاکرات اتمی با طرفهای مدعی و بحرانهای کمر شکن اقتصادی تا جایی که از پرداخت حقوق کارمندان خود نیز عاجز است. تعمیق هرچه بیشتر درگیریهای جناح های هار و دزد و غارتگر با یکدیگر و کشیده شدن این جنگ و دعواهای درونی تا بیت عنکبوتی ولی فقیه نمایش دردناکی از نظام ولایتی است که به سرعت در راه زباله دانی تاریخ رهسپار است . شامورتی بازیهای اعتدال مآبانه آخوند روحانی هم کاری از پیش نبرد ، و هر روز بیشتر از روزهای قبل رنگ میبازد و مثل همه دجال گریهای دیگرشان بر باد میرود ، راهی جز اعدام و سرکوب به نظرشان نمی رسد ،با نوشیدن دردناک جامهای زهر یکی پس از دیگری البته که به مرزهای جنون و دیوانگی رسیده است ورعشه مرگ را در بند بند سلولهای خود حس میکند.از اینروی اعدام غلام رضا خسروی و صارمی ها و کاظمی وووووووو آخرین این اعدامها نخواهد بود. تا این رژیم هست نیز جز اعدام و سرکوب چیز دیگری در کار نخواهد بود ، هر یک از ما به حکم انسان بودنمان باید صدای اعتراض به این جنایتها را هرچه بلند و بلندتر بنمائیم. نباید اجازه بدهیم که جان عزیزان ما در اسارتگاههای فاشیسم آخوند ها در معرض تحدید و اعدام قرار گیرد ، رژیم همچون گرازی وحشی در افتاده در دام مبارزان و آزادی خواهان ، خود را به هر دری برای ماندن میزند و از هیچ جنایتی روی گردان نیست . اگر چه فعالان حقوق بشر ، شخصیتها و سازمانها و احزاب موجود در صحنه تلاش خود را مینمایند اما این دد منشی های رژیم به ما نشان میدهد که جنس و جنم او از سایر مستبدین و دیکتاتوریهای کلاسیک متفاوت است ، رژیم نفسهای آخر را میکشد و باید متحد شد و باید آن چه را که در توان هست برای نابودی آن و برای رهایی از استبداد آخوند ها انجام داد . توهمات و فردیت های محدود کننده را کنار باید گذاشت . زور آخر است . دامن همت سرنگونی را باید محکم تر به کمر زد و عزم سرنگون کردن دجالان را در خود جزم گنیم . پیروزی نزدیک است و این را از زوزه های دردناک وحوش دستگاه قضائی و همه دیگر دستگاههای نظام میتوان دید و شنید. چه جایی و چه ظرفی مناسب تر از شورای ملی مقاومت ایران ، با ۳۰ سال سابقه تنگاتنگ مبارزه با این رژیم سفاک ، شورایی امتحان پس داده ، متشکل از انسانهای مبارز و آگاهی که عمر خود را صرف مبارزه برای آزادی و عدالت نمودند و بی هیچ چشمداشتی شبانه روز به افشای جنایات و خیانتها و غارتگری های این رژیم نمودند، خون شهید مقاوم مسئولیت ما را در قبال سرنگونی این رژیم خونریز و وحشی صد چندان میکند . به یاری مجاهدین و شورای ملی مقاومت برخیزیم و دست به دست یکدیگر بدهیم برای پیروزی بر جهل و استبداد. برا ی بدست آوردن آزادی و عدالت اجتماعی و دولتی سکولار و جدای از مذهب و دین . برای از
بین بردن پدیده اعدام و شکنجه . برای دموکراسی و حکومتی پلورالیست و قانونمدار
به امید دیدار در ویلپنت ۲۷.۰۶.۲۰۱۴و تجدید عهد با شهید مقاوم غلام رضا خسروی برای سرنگونی نظام دجالان
باقر رئیس الساداتی
فنلاند

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر