!! دو ملیتی ها
برای یک اقدام مالی به یکی از شعب بانک ( نورد آ ) در شهر اسپو در فنلاند ، که نزدیک بیست سال است در آن حساب جاری دارم مراجعه کردم . در حین نوشتن فرم اطلاعات پرداخت مواجه بامشکلی شدم که رفع آن از عهده خودم برنمیامد ، مجبور شدم از کارمندی که متصدی انجام این بخش بود کمک بخواهم ، به او مراجعه کردم و برای رفع مشکل پیش آمده از او تقاضای کمک نمودم ، بر خلاف همیشه این بار کارمند متصدی این امر، با اخم های گره کرده و وضعیتی بسیار جدی در مقابل من قرار گرفت و پس از شنیدن مطلب من در مورد آن مشکل ، به جای راهنمایی و رفع و فتق موردی که پیش امده بود ، شروع کرد به یک بازجویی مفصل از من کردن ! و چرا و چند بار و برای چه کس و کسانی ….. مورد معامله و…کی امدی و از کجا امدی و د بیا . کلی سوال دیگر . ابتدا طبق معمول با ادب و احترام پاسخ سوال هایش رادادم و همزمان متوجه بودم که سوء ظن و بدگمانی وجود ندارد ، بلکه تآثیر جریانات اخیر از جمله تحریم اقتصادی ایران و تمرکز بانکهای اروپایی بر جریانات پولی رایج در میان ایرانیان خارج از ایران است ، بنا بر این نه تنها جای نگرانیی نیست بلکه جای خوشحالی هم. از نظر من بود. که بدینوسیله هرچه بیشتر گلوی اقتصادی رژیم استبدادی حاکم بر وطن فشرده شود و عناصر هوادار این رژیم از میان اطلاعاتیها و آقازاده ها وتجار وابسطه رژیم و همچنین برخی دانشجویانی که فارغ از آن چه که به روزگار مردم وطنشان امده دراین جا به داد و ستد یورو و دلار و مسايل صنفی اشان مشغولند* ؛ و ککشان هم برای مردمی که از رنج و زحمت و مالیات خود ، امکان درس خواندن را برای آنها تامین کردند نمیگزد و برای دور زدن تحریم ها هم به کمک قاتلان و مستبدین میروند و با فرستادن پول ، چوبی ، اگر چه نازک ولی در عین حال ! در زیر بغل آخوند ها میگذارند را ، تحت کنترل درمیاورند .
با صبوری به سوالاتش پاسخ دادم ، اما احساسی در درونم میگفت که نوع سوال کردن این خانم کارمند، انطباقی با یک برخورد اداری و یا ضوابطه رایج محترمانه و عادی ندارد بلکه همراه با یک نوع خشونت است که حد اقل برای من بی سابقه بود!
طاقت نیاوردم و به روش خودش اخمهایم را درهم کردم و از او پرسیدم که آیا روز بدی را داشته ؟ نگاهی متعجبانه به من کرد و پاسخ داد نه ، پرسیدم که از من عصبانی هستی ، دوباره نگاهی کرد و با تعجب گفت نه ! گفتم پس چرا با درشتی و عصبانیت با من صحبت میکنی و در این بیست سالی که مشتری این بانک بوده ام ندیدم که کارمندی به این گونه با مشتریی مثل من صحبت بکند . انتظار چنین عکس العملی از من نداشت و با دست پاچگی در جای خودش جا بجا شد و سینه اش را صاف کرد و کمی لبهایش را به کمک زبانش خیس کرد و گفت نه من اگر اخمهایم در هم هست به خاطر اینست که دارم فکر میکنم . و در همین ضمن در ادامه از من پرسید که ایا دوملیتی هستم و پاسپورت ایرانی هم دارم . من با همان جدیت گفتم که خیر من رسمیت و مقبولیتی برای دولت تروریست و حامی تروریستها در کشورم ایران قایل نیستم و برای همین هم به فنلاند پناهنده شده ام و هرگز از انها تقاضای پاسپورت هم نکرده و نمیکنم و فعلا تا حاکمیت نحس آن ها من فقط فنلاندی هستم .
ناگهان اخمهایش باز شد و گفت متاسفم من اول باید این سوال را میکردم .اگر اول میدانستم که شما دو ملیتی نیستید لازم نبود که این سوالات را بکنم .
من در همین صفحه فیس بوک به اصطلاح دانشجویان ایرانی در فنلاند ، که بهتر است صفحه صرافی برخی از دانشجویان نامگذاری شود از برخورد های توآم با عصبانیت کارمندان این بانک خوانده بودم و برای این خانم کارمند هم تعریف کردم که بخشی از ایرانیان مقیم در فنلاند از بانک شما و نوع برخوردتان شاکی هستند !! شما ممکن است دستور عملی داشته باشید ،مبنی بر کنترل داد و ستد بانکی ایرانیان ، اما ایرانیان ضامن مشکلاتی که رژیم آخوندهای حاکم بر ایران که حامی اصلی تروریسم در اقصی نقاط جهان هستند ، نیستند .اما او گفت که ایرانیان دو ملیتی که دارای دو پاسپورت ایرانی و فنلاندی هستند با ارسال پولهای غیر قانونی به ایران باعث مشکلات فراوانی در سیستم بانکی ما شده اند ، برای همین اداره امنیتی بانک ما در این مورد حساس شده است و به ما دستور داده اند که بر جریان پولی این گونه مشتریها دقت بیشتری داشته باشیم . او وقتی که مطمين شد که من شیاد دو پاسپورتی و یا پناهنده سیاسی ( البته آخوندها !!!! ) نیستم ، کارم را به زودی راه انداخت و با احترام تا دم در هم به دنبالم امد و خوش امد هم. البته گفت .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر