مهندس بازرگان !
اگر راست میگوییم و میخواهیم وضع عوض شود، باید ترتیب و تربیت از درون و از زیر عوض شود. ملت ایران، ملت نفهم و خیلی جاهل و بیسواد نبوده است كه حالا بگوییم اگر او را روشن كنیم و به سیاست بینالملل آگاهاش سازیم، از حقوق خود دفاع خواهد كرد. ایران همیشه سرزمین تجاهل و تخرخر بوده غالب مردم صرفه و صلاحشان را در تظاهر به ندانستن و نفهمیدن میبینند تا عذری برای بندگی كردن و تن به ذلت و خیانت دادن بتراشند. تقدیر الهی و قسمت ازلی چنین نبوده است كه ملت ایران توسری خورِ اربابها و امیرها و شاهها و بیگانگان باشد. ما همیشه چوب تنبلی و راحتطلبی و طفیلیگری و نادرستی و خودخواهیهای خود را خوردهایم و میخوریم.
خاطراتی از مهندس بازرگان
خاتمی به خاطر توجيه اعدام و کشتار و قتل عام مجاهدين و به خاطر همين گونه حمله های رذيلانه به بازرگان، سال بعد در کابينه موسوی به وزارت ارشاد و تبليغات گماشته شد. حمله های رذيلانه خاتمی به بازرگان در بحبوحه اعدامهای 5مهر صورت می گرفت که قاضی شرع خمينی (محمدی گيلانی) می گفت «در کنار ديوار همانجا آنها را گلوله بزنيد. بدن مجروح اين گونه افراد باغی نبايد به بيمارستان برده شود، بلکه بايد تمام کشته شوند… کشتن به شديدترين وجه، حلق آويز کردن به فضاحت بارترين حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بريده شود». لاجوردی هم بدون هرگونه محظور اعلام می کرد: «ظرف مدت دو ساعت که از دستگيری می گذرد، محاکمه پايان می يابد و حکم صادر می شود و اجرا می گردد».
اين حرفهای خاتمی دوباره مرا به ياد بازرگان انداخت. بازرگان در دفاعيات خود در بيدادگاه نظامی شاه در تيرماه 1342 می گفت: «ما آخرين سنگر دفاع از سلطنت مشروطه و قانون اساسی هستيم. بعد از اين اگر دادگاهی تشکيل شود، با جمعيتی سر و کار خواهد داشت که واقعاً مخالف اين رژيم است». راست گفته بود. 15خرداد1342 به راستی گورستان رفرميسم و «دفاع از سلطنت مشروطه» و «مخالفت قانونی» با ديکتاتوری دست نشانده شاه بود.
- می گفت: «نسل حاضر که ما مؤسسين نهضت آزادی ايران متعلق به آن می باشيم، در حکم نسل لولا يا مفصل تاريخ ايران به شمار می رود. واسطی هستيم مابين نسلهای قديم ايران که قرنها به يک منوال و افکار، راکد و ساکت بوده اند و نسل آينده يی که بايد انشاءالله استقرار و استقلال و عظمت پيدا کند».
-اما نقطه اوج بازرگان در اين دادگاه که ربط آن را به خاتمی بعد خواهم گفت آن جا بود که مهندس بازرگان گفت «پس از واقعه 16 آذر 1332 در دانشگاه تهران، نامه اعتراضی نوشتيم و به قرارداد کنسرسيوم نفت هم اعتراض کرديم. رئيس وقت دانشگاه، دکتر علی اکبر سياسی، مرا خواست و خصوصی گفت نامه و اعتراض شما و ساير اساتيد چه فايده داشت؟ در جواب رئيس دانشگاه گفتم، خوب می دانستم که نتيجه عملی ندارد و جلو قرارداد کنسرسيوم را نخواهد گرفت. اما اين کار را کردم برای آن که بعدها پسرم که بزرگ شد نگويد پدرم مرد پفيوز و بی غيرتی بود. نسلهای بعد ايران نيز وقتی به تاريخ گذشته نگاه می کنند، مأيوس از نژاد و خون خود نباشند… ما اين کار را کرديم که در آن روزگار، که نمی دانم 10سال ديگر، 100سال ديگر، ايرانی اميدی به خود داشته باشد و شايد حرکتی بکند».
لابد می پرسيد که حالا بگو ربط اين موضوع با خاتمی چيست؟ جواب را از پسر خاتمی وقتی که بزرگ شد بپرسيد…
خاتمی به خاطر توجيه اعدام و کشتار و قتل عام مجاهدين و به خاطر همين گونه حمله های رذيلانه به بازرگان، سال بعد در کابينه موسوی به وزارت ارشاد و تبليغات گماشته شد. حمله های رذيلانه خاتمی به بازرگان در بحبوحه اعدامهای 5مهر صورت می گرفت که قاضی شرع خمينی (محمدی گيلانی) می گفت «در کنار ديوار همانجا آنها را گلوله بزنيد. بدن مجروح اين گونه افراد باغی نبايد به بيمارستان برده شود، بلکه بايد تمام کشته شوند… کشتن به شديدترين وجه، حلق آويز کردن به فضاحت بارترين حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بريده شود». لاجوردی هم بدون هرگونه محظور اعلام می کرد: «ظرف مدت دو ساعت که از دستگيری می گذرد، محاکمه پايان می يابد و حکم صادر می شود و اجرا می گردد».
اين حرفهای خاتمی دوباره مرا به ياد بازرگان انداخت. بازرگان در دفاعيات خود در بيدادگاه نظامی شاه در تيرماه 1342 می گفت: «ما آخرين سنگر دفاع از سلطنت مشروطه و قانون اساسی هستيم. بعد از اين اگر دادگاهی تشکيل شود، با جمعيتی سر و کار خواهد داشت که واقعاً مخالف اين رژيم است». راست گفته بود. 15خرداد1342 به راستی گورستان رفرميسم و «دفاع از سلطنت مشروطه» و «مخالفت قانونی» با ديکتاتوری دست نشانده شاه بود.
- می گفت: «نسل حاضر که ما مؤسسين نهضت آزادی ايران متعلق به آن می باشيم، در حکم نسل لولا يا مفصل تاريخ ايران به شمار می رود. واسطی هستيم مابين نسلهای قديم ايران که قرنها به يک منوال و افکار، راکد و ساکت بوده اند و نسل آينده يی که بايد انشاءالله استقرار و استقلال و عظمت پيدا کند».
-اما نقطه اوج بازرگان در اين دادگاه که ربط آن را به خاتمی بعد خواهم گفت آن جا بود که مهندس بازرگان گفت «پس از واقعه 16 آذر 1332 در دانشگاه تهران، نامه اعتراضی نوشتيم و به قرارداد کنسرسيوم نفت هم اعتراض کرديم. رئيس وقت دانشگاه، دکتر علی اکبر سياسی، مرا خواست و خصوصی گفت نامه و اعتراض شما و ساير اساتيد چه فايده داشت؟ در جواب رئيس دانشگاه گفتم، خوب می دانستم که نتيجه عملی ندارد و جلو قرارداد کنسرسيوم را نخواهد گرفت. اما اين کار را کردم برای آن که بعدها پسرم که بزرگ شد نگويد پدرم مرد پفيوز و بی غيرتی بود. نسلهای بعد ايران نيز وقتی به تاريخ گذشته نگاه می کنند، مأيوس از نژاد و خون خود نباشند… ما اين کار را کرديم که در آن روزگار، که نمی دانم 10سال ديگر، 100سال ديگر، ايرانی اميدی به خود داشته باشد و شايد حرکتی بکند».
لابد می پرسيد که حالا بگو ربط اين موضوع با خاتمی چيست؟ جواب را از پسر خاتمی وقتی که بزرگ شد بپرسيد…


هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر