مظفّرالدین شاه قاجار و سفرهایش !
مظفّرالدین شاه قاجار، که پس از ناصرالدّین شاه به پادشاهی رسید، مانند پدرش شیفته سفر به فرنگ بود. او سه بار به اروپا رفت. برای تأمین هزینه سفرهایش از روسیه یا انگلستان وام می گرفت و در ازای آن امتیازی به آنها واگذار می کرد. شاه هزینه اولین سفرش به اروپا را با گرفتن 23میلیون و پانصد هزار روبل وام از روسیه در ازای واگذاری عایدات گمرکات ایران به آن کشور، تأمین کرده بود. شاه مدت هفت ماه از کشورهای روسیه، اتریش، سوییس، آلمان، بلژیک، فرانسه و در بازگشت از ترکیه (عثمانی) دیدن کرد.
شاه در این سفر به علت مرگ ملکه ویکتوریا نتوانست به انگلستان برود. اما در دومین سفرش که از 22فروردین 1282شمسی آغازشد و شش ماه به طول انجامید، توانست به انگلستان سفر کند.
مظفرالدین شاه در 28مرداد1281 شمسی (20اوت 1902) و ادوارد، پادشاه انگلیس در عرشه کشتی تفریحی اش در «پورتموث» از او استقبال کرد. عکس زیر یادگار این استقبال است:
تاجالسّلطنه, دختر ناصرالدين شاه و خواهر مظفرالدين شاه در خاطراتش درباره اولین سفر مظفّرالدين شاه به فرنگ مينويسد:
«در اين ايام (ذيقعدۀ سال 1317ق) صحبت مسافرت برادرم به فرنگستان بود و مشغول مذاكرۀ استقراض بودند. خيلي به سرعت، تمام پول مملكت و ذخيره هاي پدر را, از پول [و] جواهر, برادرم به مصرف رسانيد. در مدت يك سال تمام نوكرها و اجزاي "لات" او داراي پارك و عمارت و پولهاي گزاف شده بودند و اين بدبخت مال ملت بيچاره را در ميان ده دوازده نفري تقسيم كرده بود.
بالاخره, با اقدامات مجدّانه, بي غرضانه, خالقانه [و] صميمانه [!] اتابك اعظم (امين السلطان) يك وجه گزافي از خارجه قرض, و مسافرت فرنگ تهيه شد. و در اينجا, اين اتابك اعظم و شخص اول مملكت... يك مبلغ گزافي خود از اين استقراض فايده برد، مابقي را هم سايرين نوش جان كردند... پس از اين كه ميليونها به مصرف رسيد, خيلي به طور احمقانه مراجعت كردند. و از تمام اين مسافرت, حاصل و نتيجه [يي] كه براي ايرانيان به دست آمده, مبالغ گزافي قرض, بدون اين كه در عوض, يك قبضه تفنگ يا يك دانه فشنگ براي استقلال و نگاهداري اين بيچاره ملت آورده باشد, يا يك كارخانه, يا يك اسباب مفيدي براي ترقي و براي تسهيل زراعت يا فلاحت يا ساير چيزهاي ديگر.
پس از اين مسافرت اتابك معزول و امين الدوله صدراعظم شد... ليكن, چندي نگذشت كه [امين الدوله] مطرود و معزول و به ”لَشت نشا“ تبعيد شد [و] عين الدوله صدراعظم شد. ”صدراعظمي“ و ”وزارت“ در دورة سلطنت برادر عزيز من, خيلي شبيه تعزيه شده بود, كه دقيقه به دقيقه, تعزيه خوان رفته, لباس عوض كرده, برمي گردد. هيچ مطمئن نبود كسي از صدارت يا وزارت يا حكومت.
اين برادر عزيز من, به حرف يك بچۀ دو ساله, يك صدراعظمي را فوري معزول, و به حرف يك مقلّدي, يك وزيري را سرنگون ميكرد. ازجمله, قوام الدولۀ بدبخت را سوار الاغ, وارونه, كرده, از شهر به شميران بردند, براي اين كه اتابك با او بد بود و ميل داشت او را معزول كند از وزارت ماليه. وزير ماليه كه سوار خر, وارونه بشود و از شهر به شميران برود, خوب مقياسي است براي وضع امورات و براي فهم ترتيبات دربار هرج [و] مرج, بي قانوني.
هركس مسخره بود, بيشتر طرف توجه بود؛ هركس رذل تر بود, بيشتر مورد التفات بود. تمام امور مملكتي, در دست يك مشت اراذل اوباش هرزة رذل, مال مردم, جان مردم, ناموس مردم, تمام, درمعرض خطر و تلف. تمام اشخاص بزرگ عالي عاقل, خانه نشين, تمام مردم مفسد بيسواد نانجيب, مصدر كارهاي عمدة بزرگ... تمام مردمان با حس وطن دوست مآل بين, در خانه هاي خود نشسته, شبانروزي را به حسرت ميگذرانيدند. تمام پسرهاي خود را حاكم ولايات نموده, خون [و] مال مردم را به دست اين مستبدّين خونخوار داده بود. در حقيقت, براي اين ملت بيچاره, اين سلطان چاه عميقي بود كه انتها نداشت و تمام پول ايران, سهل است, طلاهاي روي كره را اگر درو ميريختند, پر نمي شد...».
(خاطرات تاج السلطنه, به كوشش منصوره اتحاديه ـ سيروس سعدونديان, نشر تاريخ ايران, چاپ دوم, 1362ش, ص88).
شاه در این سفر به علت مرگ ملکه ویکتوریا نتوانست به انگلستان برود. اما در دومین سفرش که از 22فروردین 1282شمسی آغازشد و شش ماه به طول انجامید، توانست به انگلستان سفر کند.
مظفرالدین شاه در 28مرداد1281 شمسی (20اوت 1902) و ادوارد، پادشاه انگلیس در عرشه کشتی تفریحی اش در «پورتموث» از او استقبال کرد. عکس زیر یادگار این استقبال است:
تاجالسّلطنه, دختر ناصرالدين شاه و خواهر مظفرالدين شاه در خاطراتش درباره اولین سفر مظفّرالدين شاه به فرنگ مينويسد:
«در اين ايام (ذيقعدۀ سال 1317ق) صحبت مسافرت برادرم به فرنگستان بود و مشغول مذاكرۀ استقراض بودند. خيلي به سرعت، تمام پول مملكت و ذخيره هاي پدر را, از پول [و] جواهر, برادرم به مصرف رسانيد. در مدت يك سال تمام نوكرها و اجزاي "لات" او داراي پارك و عمارت و پولهاي گزاف شده بودند و اين بدبخت مال ملت بيچاره را در ميان ده دوازده نفري تقسيم كرده بود.
بالاخره, با اقدامات مجدّانه, بي غرضانه, خالقانه [و] صميمانه [!] اتابك اعظم (امين السلطان) يك وجه گزافي از خارجه قرض, و مسافرت فرنگ تهيه شد. و در اينجا, اين اتابك اعظم و شخص اول مملكت... يك مبلغ گزافي خود از اين استقراض فايده برد، مابقي را هم سايرين نوش جان كردند... پس از اين كه ميليونها به مصرف رسيد, خيلي به طور احمقانه مراجعت كردند. و از تمام اين مسافرت, حاصل و نتيجه [يي] كه براي ايرانيان به دست آمده, مبالغ گزافي قرض, بدون اين كه در عوض, يك قبضه تفنگ يا يك دانه فشنگ براي استقلال و نگاهداري اين بيچاره ملت آورده باشد, يا يك كارخانه, يا يك اسباب مفيدي براي ترقي و براي تسهيل زراعت يا فلاحت يا ساير چيزهاي ديگر.
پس از اين مسافرت اتابك معزول و امين الدوله صدراعظم شد... ليكن, چندي نگذشت كه [امين الدوله] مطرود و معزول و به ”لَشت نشا“ تبعيد شد [و] عين الدوله صدراعظم شد. ”صدراعظمي“ و ”وزارت“ در دورة سلطنت برادر عزيز من, خيلي شبيه تعزيه شده بود, كه دقيقه به دقيقه, تعزيه خوان رفته, لباس عوض كرده, برمي گردد. هيچ مطمئن نبود كسي از صدارت يا وزارت يا حكومت.
اين برادر عزيز من, به حرف يك بچۀ دو ساله, يك صدراعظمي را فوري معزول, و به حرف يك مقلّدي, يك وزيري را سرنگون ميكرد. ازجمله, قوام الدولۀ بدبخت را سوار الاغ, وارونه, كرده, از شهر به شميران بردند, براي اين كه اتابك با او بد بود و ميل داشت او را معزول كند از وزارت ماليه. وزير ماليه كه سوار خر, وارونه بشود و از شهر به شميران برود, خوب مقياسي است براي وضع امورات و براي فهم ترتيبات دربار هرج [و] مرج, بي قانوني.
هركس مسخره بود, بيشتر طرف توجه بود؛ هركس رذل تر بود, بيشتر مورد التفات بود. تمام امور مملكتي, در دست يك مشت اراذل اوباش هرزة رذل, مال مردم, جان مردم, ناموس مردم, تمام, درمعرض خطر و تلف. تمام اشخاص بزرگ عالي عاقل, خانه نشين, تمام مردم مفسد بيسواد نانجيب, مصدر كارهاي عمدة بزرگ... تمام مردمان با حس وطن دوست مآل بين, در خانه هاي خود نشسته, شبانروزي را به حسرت ميگذرانيدند. تمام پسرهاي خود را حاكم ولايات نموده, خون [و] مال مردم را به دست اين مستبدّين خونخوار داده بود. در حقيقت, براي اين ملت بيچاره, اين سلطان چاه عميقي بود كه انتها نداشت و تمام پول ايران, سهل است, طلاهاي روي كره را اگر درو ميريختند, پر نمي شد...».
(خاطرات تاج السلطنه, به كوشش منصوره اتحاديه ـ سيروس سعدونديان, نشر تاريخ ايران, چاپ دوم, 1362ش, ص88).
(گزارش سوء قصد به مظفرالدین شاه در پاریس در روزنامه «پتی ژورنال، 19اوت1902)
نفرات نشسته در این عکس، از چپ به راست، عبارتند از: جرج پنجم، ولیعهد انگلستان؛ مظفرالدین شاه؛ ملکه الکساندرا؛ ادوارد هفتم، پادشاه انگلستان؛ پرنسس ویکتوریا. اتابک امین السلطان نیز در پشت سر مظفرالدین شاه دیده می شود.
(تاج السلطنه در نوجوانی)
(آذین بندی یکی از خیابانها در روسیه در استقبال از مظفرالدین شاه)





هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر