جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ اسفند ۱۳, جمعه

یک خاطره ...در ژنو ! Finland



یک خاطره و یک خبر! 







یک خاطره و یک خبر! 



آغاز نیمه دوم آن سال و فرا رسیدن پاییز ، برای ما به خاطر موقعیت شغلیمان بهترین موقعیت بود که از حق قانونی مرخصی سالیانه استفاده کنیم و دو هفته ای خارج از محیط شغلی و کار وبار باشیم. مدتها بود که هرشب از سیمای آزادی تحصن بسیار انگیزاننده یاران مقاومت در ژنو را دنبال میکردم، این تحصن به خاطر مسائل متعدد از جمله موضوع انتقال اشرف ومشگلاتی که مالکی و مارتین کوبلر برای سازمان ایجاد نموده بودند و موضوع خروج نام مجاهدین از لیست ظالمانه و استعماری تروریستی و استاتوی پناهندگی و… بود . هر شب با دیدن یاران مقاومت من و همسرم آرزو میکردیم که کاش ما هم میتوانستیم همراه با آنان و در صفوف آن متحصنین شجاع و فداکار باشیم. حالا که دو هفته مرخصی در پیش است بهترین کار تماس با مسئولان و رفتن به ژنو و شرکت در آن تحصن بود ، پس من و همسرم اقدام کردیم . دوستان و یاران مقاومت از سایر نقاط اروپا از جمله آلمان و نروژ هم آمده بودند . من اغلب تصاویر این دوستان و یاران را در برنامه های مختلف در سیمای آزادی دیده بودم و بدینوسیله با چهره های شریف آنها آشنایی پیدا نموده بودم ولا غیر . غیر از برادر مجاهدی که مسئول مستقیم این جریان تحصن بود و یکی دونفر دیگر از مسئولین قدیمی که از زمان رزمندگی در اشرف افتخار آشنایی با آنها را داشتم کسی دیگری را در میان متحصنین نمیشناختم . ده روز در ژنو بودم و هر روز در مراسم تحصن. .اما داستان از آن جا آغاز شد که روزی بعد از رژه و تظاهرات منظم و سازماندهی شده ما متحصنین در میدان جلو ورودی دفتر سازمان ملل در ساعت مشخص که حدود ۱۱ صبح بود ، تعدادی بانوان ایرانی که جمعا سه و یا چهار نفر بودند با پرچمی که از حزب متبوعه شان که یک حزب مارکسیستی بود دردست گرفته و در همان میدان جلو سازمان ملل نزدیک همان تندیس صندلی سه پایه ای منصوب در وسط میدان ، یک آکسیون و یا تظاهر سه نفره ای را سازمان دادند و بدون توجه به ما و محل استقرار منظم و مرتب ما ، که تعدادی حدود پنجاه نفر بودیم و شاید هم بیشتر ، در جای خود ایستاده و آرام آرام شعارشان را میدادند و پرچم سرخ آرم دارشان را هم تکان میدادند . محتوی شعارشان هم اعتراض به یک اعدام و شکنجه در ایران آخوند ها بود. بانوان موجود در جمع ما با دیدن آنها دچار احساسات همنوعانه شدند و ابتدا در بین خود و بعد کمی با صدای بلند تر با خودشان قرار گذاشتند که به این جمع کوچک بانوان وسط میدان ملحق شوند و با اعتراض به اعدام و زندان در ایران با آنها هم نوائی بکنند ، هم به این همنوعان و هموطنان کمک کنند و هم نمایشی باشند از وحدت ایرانیان در اعتراض به رژیم ضد بشری . با بلند شدن این زمزمه ها از طرف بانوان هوادار سازمان ، تعدادی از برادران هوادار حاضر در جمع ما اما به مخالفت پرداخته و شروع نمودند به توضیح دادن دلایلشان برای مخالفتشان با شرکت در آن جمع سه نفره بانوان و حمایت از آکسیون آنها . توضیحات برادران هوادار باعث اقناع بانوان هوادار نشد و آنها مصر بودند به این که با شرکتشان در آن جمع کوچک نمایشی از وحدت و همصدایی و یکی شدن در مقابل رژیم را به صحنه میآورند و این شاید به گفته آنها نقطه آغازی باشد !! برای اقداماتی آتی در جهت وحدت نحله ها و صدا های گوناگون درسپهرسیاسی مبارزه علیه رژیم . طرفین سخت مشغول مباحثه شدند و از ایده ها و دلایل لزوم شرکت کردن و حمایت کردن و نکردن !! استدلالها !! ارائه میداند و غافل از این که سر و صدایشان بالا گرفته و صحنه تبدیل شده است به یک صحنه ای که میرفت از کنترل خارج شود . با آمدن برادر مجاهدی که مسئولیت کل این تحصن را به عهده داشت اما ، نگاهها متوجه او شد و این که او چه نظری دارد . این برادر مجاهد که از قدرت بیان و استدلال بسیار بالا و خوبی هم در بین مجاهدینی که من میشناسم بر خوردار است ، سعی نمود که اولا همه را ساکت کند و نظرات را به خودش معطوف کند و بعد مطلبش را دال بر عدم لزوم این وحدت صوری ارائه بدهد . اما تا او میآمد که سخنش را شروع کند یکی دوتا از برادران هوادار باز شروع میکردند به ارائه استدلالهای خود و اجازه نمیدادند که این خود مجاهد خلق صحبتهایش را ادامه بدهد و مرتب حرفهای او را قطع میکردند.و نظریات خود را از منظر نظر و دیدگاه مجاهدین با سر و صدا ادامه میدادند .. جالب این که مجاهد حی و حاضر در صحنه و میخواهد خودش خط و ربط و مواضعش رادر مورد این مورد خاص بیان کند !! اما آن دوستان هوادار با استدلالات خود ساخته اشان به نام موضع سازمان داد سخن میدادند. آخر الامر آن برادر مجاهد با اعتراض گفت که آقاجان من این جا هستم ، من مسئول هستم ، من مجاهد هستم ، آیا اجازه میدهید من مجاهد موضع مجاهد را در این مورد بیان بکنم یا خیر . با ساکت شدن و آرام شدن فضای جمع ! او توضیحات بسیار مبسوط و متین و مستدل ، با فاکت و نمونه و به غایت سیاسی و به نظر من درست و...... و البته آموزنده ای ارائه داد که همه آن بانوانی که حس برشان داشته بود ! براحتی قانع شدند و آن دلایل را برای فروکش کردن احساسات همصدایی و همنوایی و وحدت و کذا و کذا خودشان کافی دانستند و قانع شدند. همین !!! ؟ دوکلام فقط ، جلو جلو ندوین برادرای عزیز!!؟
لاکن خداوند همه ما را از خود آش داغتر نکند. 
و اما خبر این که برنامه استاد جلال گنجه ای در سیمای آزادی را از دست ندهید 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر