جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۴ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

هدی صابر !

هدی صابر !



ذرّه ذرّهِ وجودم ارزانى به؛

كودكان كوره كه از طلايه تا شفق، با دستان نحيفِ شان، خِشت قالب مى زنند و بى آسايش و بى امكانات، استعدادشان به پاىِ تنور زمان مى سوزد. 

به دختركانِ روستا كه در پاىِ دار، با خونِ سرپنجه هاى كوچك خود، به گُلِ قالى رنگ سرخ مى زنند.

به روسپیان ۱۳ ساله، به زنان سرپرست خانواده و مردان از فقر شرمندهِ زیر چرخه ارابه خشن اقتصاد.

در هر سويى مى بينمشان و شرمنده ام از صورت معصوم شان، و برای بِه روزی و بِه زیستی و آینده‌ داری شان تلاش می‌ ورزم؛ تلاشی در حد یک انسان متوسط با کاستی‌ های خاص خود.

واپسین ساعات ٢٧ بهمن ۸۰

از پشتِ ديوارهاى سِترگ و تنهاىِِ زندان ٥٩ سپاه

Musical Calligraphies - Safavid era music (01) موسیقی دوره صفوی

موسیقی عصر صفوی !




موسیقی در عصر صفوی
اجرای
سپیده رئیس الساداتی
دوران صفویه
در دوران صفویه (907 تا 1148 هجری قمری) به رغم نگاره های بازمانده مانند «چهلستون»، «عالی قاپو» و … آگاهی 
چندانی از موسیقی آن دوران در دست نیست.
«فارمو» به نقل از «اولیا چلبی» اختراع «شش تار» را در دوران صفویه به «رضا الدین شیرازی» نسبت می دهد و اضافه 
می کند که یک گونه ساز بادی به نام «بالابان» در شیراز رایج شد، یا سازی با سه سیم به اسم «قرادوزن» که شخصی به 
نام «قدور فرهادی» در اصفهان ساخت و «رباب» را «عبدالله فارابی» و «قیچک» یا «غیزک» را «قلی محمد» تکمیل و ا
صلاح کرد.
«انیس الارواح» تالیف «کاشف الدین محمد ابراهیم یزدی» ‌و «بهجت الروح» از کتاب هایی است که احتمال می رود در 
دوره ی صفویه تالیف شده باشند.
در آن دوران جهانگردان بیگانه ای که به ایران آمدند، اشارات پراکنده ای در زمینه ی موسیقی آن زمان دارند که نمی تواند 
سیمای راستین این هنر ظریف و والا را نشان دهد. برای نمونه، «شاردن» در سفرنامه اش می گوید :
«ابوالوفا بن سعید از کسانی است که با نظام علمی موسیقی ایران آشنایی دارد و با آن که این نظام قدیمی رواج دارد اما در 
عمل از نظام ساده تری پیروی می شود».
جهانگردان دیگری مانند رافائل، پوله و کامفر نیز در سده ی هفدهم میلادی به ایران آمده و به رواج موسیقی در ایران
 اشاره کرده اند. همچنین سازهایی را که متداول بوده است نام برده اند؛ عود،‌رباب، ‌چنگ، قانون، کرنا، ‌کنگره، ‌نفیر،‌شاخ ِ
نفیر، کوس، نقاره، طبل، باز، دنبل، دنبک، دُهُل، دایره و سنج.
ادوارد براون، ایران شناس معروف انگلیسی !! ضمن اشاره به موسیقیدانی «ابراهیم میرزا» برادر شاه اسماعیل صفوی 
(اسماعیل دوم، ‌سومین فرد از سلسله ی صفوی) نام عمده ای از موسیقیدانان آن دوران را گفته است از جمله :‌«حافظ 
جلاجل باخزری» که ظاهرا در نواختن «چلچل» یعنی زنگ یا زنگوله مهارت داشته است، و همچنین «میرزا محمد کمانچه 
ای»، ‌«شهسوار چهارتاری» ،‌«میرزاحسین تنبوره ای» و «سلطان محمد چنگی» زیرا در قدیم هر موسیقیدان را با نام ساز ا
ختصاصی اش منسوب می کردند.

روشنفکر دینی. مجتهد شبستری


روشنفکر دینی !




حضرت محمد (ص) قانونگذار نبود؛ آنچه در قرآن ابدی است تأکید بر ارزش‌های اخلاقی درجه اول است و نه مصداق‌های آن 

محمد مجتهد شبستری: از من پرسیده‌اند که درباره ابدی بودن حکم عبادات که در متن قرآن آمده چون نماز، روزه، انفاق و... چه می‌گویم؟ آیا آن‌ها هم موقت است؟! پاسخ من این است که توصیه به این عبادات در قرآن جعل قانون نیست تا ابدی یا غیر ابدی باشد. عبادت‌ها هویتی دارند که به هیچ وجه در چهار چوب قانون و قانونگذاری نمی‌گنجند. عبادت کوششی انسانی است برای پاک شدن درون و تعالی روحی. عبادت «آیین» (تکنیک روحی) دارد نه قانون. چون هویت عبادت چنین است به کار رفتن صیغه امر چون «وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ» (بقره/۲/۴۷) و یا «أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ» (بقره/۲/۲۵۴) یا «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ » (بقره/۲/۱۸۳) آنها را از هویت آیینی خارج نمیکند. و عبادت کردن نمی‌تواند مصداق عمل به قانون تلقی شود

مقتضای طبیعت این آیین‌های دینی این است که نوعی التزام و استمرار می‌طلبند وگرنه به طور شایسته اثر بخش نمی‌شوند. بنا بر این غیر موقت بودن آن‌ها از این باب است که تجربه‌های بشری نشان می‌دهد که این آیین‌های عبادتی در صورتی که با زندگی سالم اخلاقی همراه باشند واقعا تعالی روحی می‌بخشند و این اثر اختصاص به این عصر یا آن عصر و این مکان یا آن مکان ندارد. این که در شکل‌های این آیین‌ها گاهی ایجاد چه تغییراتی ضروری است مسأله‌ای است روانشناختی نه فقهی چون ضرورت آن‌ها دائر مدار تأثیرات روحی آن‌ها ست
در قرآن در باره نماز گفته شده «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ» (عنکبوت/۲۹/۴۵) درباره فلسفه روزه گفته شده «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (بقره/۲/۲۱) درباره فلسفه انفاق گفته شده «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (آل عمران/۳/۹۲) و... این تعلیلات به خوبی نشان می‌دهد که عمل به قانون مطرح نیست، سلوک معنوی مطرح است.

منبع: قرآن کتاب قانون نیست
.....
اگر پاره‌ای از احکام شرعی در عصر حاضر، برای ما خشن به نظر می‌رسند باید به این نکته توجه کنیم که «خشونت» یک تعریف فراتاریخی ندارد همان‌طور که عدل یا ظلم تعریف فراتاریخی ندارد. ممکن است عملی در عصر معینی و جامعه معینی خشن به نظر برسد و در جامعه دیگر نه. ممکن است در جامعه‌ای و در عصری برای مقابله با دشمنان یا مبارزه با مفاسد اجتماعی یا حتی اداء حقوق خدا بر اعمال خشن تأکید شود و در جامعه‌ای دیگر این طور نباشد. امروز آنچه را که خشن به نظر می‌رسد بر اساس اصل ناظر بودن آن احکام به واقعیت اجتماعی معین عصر ظهور اسلام باید کنار بگذاریم. آیات این احکام به لحاظ دلالت اصلا شامل عصر ما نیست و این مطلب را بارها توضیح داده‌ام. این مدعا که فلان مجازات یا فلان حکم موجود در قرآن برای همیشه باید ملاک عمل باشد یا همیشه عادلانه است یا دور از خشونت است در قرآن دیده نمی‌شود.
اکنون می‌گویم هیچ امتناعی از این ندارم که بپذیرم پاره‌ای از آن اعمال در همان عصر هم خشونت بوده است، اما اصرار دارم بگویم که وجود احکام خشن در یک متن سرنوشت ساز دینی و یا صدور آن‌ها از یک پیامبر را مجوز کنار گذاشتن پیام گیری اگزیستانسیال (existential ) از پیام معنوی آن متن یا آن پیامبر نمی‌دانم. پیامبران و متون دینی هم فرزندان عصر خویش اند
آیا من معتقدم آموزه‌های اخلاقی قرآن و بیشتر احکام اجتماعی ـ سیاسی آن در زمینه تاریخی‌اش بشریت را در مسیرعدالت خواهی یک گام بلند به پیش رانده است؟ آری من چنین اعتقادی دارم من آیه «لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب/۳۳/۲۱) را این گونه معنا می‌کنم که همانگونه که رسول خدا در مسیر تأمین عدالت حرکت کرده شما مومنان هم در هر عصر متناسب با دریافت‌های انسانی تان در آن عصر از عدالت در مسیر عدالت حرکت کنید

منبع:مدعای فقیهان مبنای علمی ندارد
.....

ای باغبان با صدای سپیده رئیس سادات به یاد دکترمصدق

این جا سومالیا است Olen suomalainen ÄHLÄM SÄHLÄM


این جا سومالیا است !



این آقا یک فرد سومالیائی است که به عنوان یک پناهنده به فنلاند آمده و این جا بزرگ شده . در شهر تورکو زندگی میکند . 

او بدینوسیله با زبان فنلاندی دارد کشور خود را معرفی میکند. به نظر من کاری جالب و در خور میباشد ! زیرا جامعه خود 

را به زبان و فرهنگ اروپائیها به جامعه میزبان خودش معرفی میکند و احساسات مردم را بر میانگیزد . در این جا اما 

ایرانیانی هستند که برای معرفی کشور خودشان باید جوک بسازند برای فنلاندیها تعریف کنند و و استند آپ کمدی اجرا کنند تا 

فنلاندیها بخندند و بفهمند که ایران کجاست و چی هست....

شاید آخوند ها چاره ای جز این برای ایرانیان قرار نداده اند. برخی ایرانیان هویت از دست داده ،برای معرفی خود و جامعه و 

وطنشان !، در فنلاند یا باید جک برای دین و اسلام و خدا و پیغمبر بسازند و مسخره بکنند ، یا باید ادا اطوارهای مختلف و 

مضحک در آورده و ملیتهای وطنی را مسخره کنند و این جور کار ها !!!؟ برای معرفی وطنشان !! ایران.

مهدی رضوی/ آسمان نیلی

بر آسمان نیلی !!!





بر آسمان نیلی !!!

پنجره را می گشایم
در اولین نفس های صبح
پنجره ای بر دیوار روبرو
و پنجره ای بر رؤیای در خواب مانده ام
در دفتر روشن نگاه پگاه...مهدی

آسمان نیلی پر طراوت
با لبخندی به عمق خاطره
و گنجینه ای به ژرفای نا روشن فردا
گنجینه را می گشایم
فرهنگی از بکر ترین واژه های طلوع
موج می زند
و دریای دل را به تلاطم می خواند
درهای دیگر بسته می شود
همین یک پنجره
برای غرق شدن کافیست . . .

مهدی رضوی – اسفند نود و دو

مهندس بازرگان


مهندس بازرگان !






اگر راست می‌گوییم و می‌خواهیم وضع عوض شود، باید ترتیب و تربیت از درون و از زیر عوض شود. ملت ایران، ملت نفهم و خیلی جاهل و بی‌سواد نبوده است كه حالا بگوییم اگر او را روشن كنیم و به سیاست بین‌الملل آگاه‌اش سازیم، از حقوق خود دفاع خواهد كرد. ایران همیشه سرزمین تجاهل و تخرخر بوده غالب مردم صرفه و صلاح‌شان را در تظاهر به ندانستن و نفهمیدن می‌بینند تا عذری برای بندگی كردن و تن به ذلت و خیانت دادن بتراشند. تقدیر الهی و قسمت ازلی چنین نبوده است كه ملت ایران توسری خورِ ارباب‌ها و امیرها و شاه‌ها و بیگانگان باشد. ما همیشه چوب تنبلی و راحت‌طلبی و طفیلی‌گری و نادرستی و خودخواهی‌های خود را خورده‌ایم و می‌خوریم.





خاطراتی از مهندس بازرگان
خاتمی به خاطر توجيه اعدام و کشتار و قتل عام مجاهدين و به خاطر همين گونه حمله های رذيلانه به بازرگان، سال بعد در کابينه موسوی به وزارت ارشاد و تبليغات گماشته شد. حمله های رذيلانه خاتمی به بازرگان در بحبوحه اعدامهای 5مهر صورت می گرفت که قاضی شرع خمينی (محمدی گيلانی) می گفت «در کنار ديوار همانجا آنها را گلوله بزنيد. بدن مجروح اين گونه افراد باغی نبايد به بيمارستان برده شود، بلکه بايد تمام کشته شوند… کشتن به شديدترين وجه، حلق آويز کردن به فضاحت بارترين حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بريده شود». لاجوردی هم بدون هرگونه محظور اعلام می کرد: «ظرف مدت دو ساعت که از دستگيری می گذرد، محاکمه پايان می يابد و حکم صادر می شود و اجرا می گردد».

اين حرفهای خاتمی دوباره مرا به ياد بازرگان انداخت. بازرگان در دفاعيات خود در بيدادگاه نظامی شاه در تيرماه 1342 می گفت: «ما آخرين سنگر دفاع از سلطنت مشروطه و قانون اساسی هستيم. بعد از اين اگر دادگاهی تشکيل شود، با جمعيتی سر و کار خواهد داشت که واقعاً مخالف اين رژيم است». راست گفته بود. 15خرداد1342 به راستی گورستان رفرميسم و «دفاع از سلطنت مشروطه» و «مخالفت قانونی» با ديکتاتوری دست نشانده شاه بود.
- می گفت: «نسل حاضر که ما مؤسسين نهضت آزادی ايران متعلق به آن می باشيم، در حکم نسل لولا يا مفصل تاريخ ايران به شمار می رود. واسطی هستيم مابين نسلهای قديم ايران که قرنها به يک منوال و افکار، راکد و ساکت بوده اند و نسل آينده يی که بايد انشاءالله استقرار و استقلال و عظمت پيدا کند».

-اما نقطه اوج بازرگان در اين دادگاه که ربط آن را به خاتمی بعد خواهم گفت آن جا بود که مهندس بازرگان گفت «پس از واقعه 16 آذر 1332 در دانشگاه تهران، نامه اعتراضی نوشتيم و به قرارداد کنسرسيوم نفت هم اعتراض کرديم. رئيس وقت دانشگاه، دکتر علی اکبر سياسی، مرا خواست و خصوصی گفت نامه و اعتراض شما و ساير اساتيد چه فايده داشت؟ در جواب رئيس دانشگاه گفتم، خوب می دانستم که نتيجه عملی ندارد و جلو قرارداد کنسرسيوم را نخواهد گرفت. اما اين کار را کردم برای آن که بعدها پسرم که بزرگ شد نگويد پدرم مرد پفيوز و بی غيرتی بود. نسلهای بعد ايران نيز وقتی به تاريخ گذشته نگاه می کنند، مأيوس از نژاد و خون خود نباشند… ما اين کار را کرديم که در آن روزگار، که نمی دانم 10سال ديگر، 100سال ديگر، ايرانی اميدی به خود داشته باشد و شايد حرکتی بکند».
لابد می پرسيد که حالا بگو ربط اين موضوع با خاتمی چيست؟ جواب را از پسر خاتمی وقتی که بزرگ شد بپرسيد…