جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۶ مهر ۴, سه‌شنبه

یک روز آفتابی !


یک روز آفتابی !





یک روز آفتابی !

باقر رئیس الساداتی

میگم بازم کییتوس * یومالا **جان که ما فنلاند نشینان را حسرت به دل یک روزآفتابی نگذاشتی و باالاخره در این آخرین روزهای تابستانی ، پرتوی از خورشید زیبای خودت را به ما هم نمایاندی. و روح و قلب مارا به گرمای دلنشین یک روز آفتابی تمام عیار شاد نمودی .هدیه گرانبهایی در این شهر بی آفتاب !!. کییییییتوس یومالاجان کییتوس .
نشئه آفتاب کیمیایی ات و محو زیبایی خورشید درخشانت میراندم و میرفتم ، همچین که انگار در بهشت برین ات!! اما حیف که شیطان حسود هرگز از خوشی ما نیاسووووود..... باری طولی نکشید و شد آن چه که شد و شاید مقدر بود !!! صدایی و بعد از آنهم کشیده شدن غیرارادی فرمان به سمت راست ....!! و چند صد متر آن طرف تر هم عدل! قفل شدن فرمان... و صداهای بلند موتور و پت پت و پت و از کار افتادن کل سیستم ...واویلا اینها را دیگر کجای دلم باید بگذارم ! به زحمت کناری میکشم و توقف و خاموش کردن موتوری که سخت به فریاد آمده بود وپریدن تمام عیار فیوزهای نشئگی آفتاب زیبای تو از کلّه مبارک !. پایین آمدم و تمام قد در زیر پرتو لذت بخش آفتاب زیبایت تماسی با آقا جمال مکانیک ! ودریافت لهجه زیبای کردیش که گفت چیزی نیست آقا باقرجان !! پانصد ، ششصدتایی در دینام و بلبرینگهایش گیر کرده عزیزم تکونش نده و تاکسی صدا بزن …...هوم چه... آفتاب … قشنگی واقعا !!! دماغم را محکم گرفتم که نشئگی این همه زیبا بیش از این از سرم نپرد …..و امتداد نگاهم به نقطه ای در تقاطع زمین و آسمان دردورترین قسمت انتهایی بزرگراه تورون ووله !
علامت احتیاط را در پشت آن قرار دادم و زنگی به شرکت اتفاقات جاده ای ! و تقاضای حمل این جنازه به خدمت آقا جمال و گز کردن پیاده در حاشیه اتوبان تورون ووله در زیر آفتاب زیبای تو ...و ... کییییتوس . چه آفتابی ….ششصد یورو ..ناقابل … وه چه آفتاب زیبایی ...و چه روز زیباتری در این نخستین روزهای پاییزی . جمال ترا بازهم عشق است یومالای عزیزم .کیییییتوس !!!
* یومالا : خدا به زبان فنلاندی
** کییتوس : متشکرم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر