فیلم نه - No
نه - No
باقر ریس الساداتی
فیلم سینمایی ( No نه ) ، داستان تغییر و تحول در جامعه ای است که مردم آن خسته از ۱۷ سال حکومت ترور و وحشت دیکتاتوری نظامی است ، داستان مردم به جان آمده ای که با جسم و روح خسته از فساد ، استبداد و اختناق در انتظار روز هایی است که بتواند با دلی خوش و فارغ از رنج بیکاری و فقر و بی آیندگی زندگی بی دردسری در کنار خانواده خود بنا نهد .انسانهایی خسته از دروغ ، خسته از وعده و وعید های بی پشتوانه از هرطرفی ، چه چپی چپ و چه راستی راست !
کارگردان این فیلم داستان و سناریویی را به تصویر میکشد مبتنی بر چگونگی تغییر و تحولی که در نهایت منجر به پیروزی مخالفین و منتقدین دیکتاتور میشود .سوژه داستان، رفراندوم سال ۱۹۸۸درکشور شیلی است که ۱۷ سال است از سال ۱۹۷۱ تحت نظام دیکتاتوری فاشیستی آگوستینو پینوشه است ، مبارزات چپی ها و سوسیالیستها باعث ایجاد فشار سازمانهای مدافع حقوق بشر و سایر مجامع بین المللی به دیکتاتوری پینوشه است برای ایجاد یک فضای باز سیاسی و در نهایت تن دادن پینوشه و شرکای حکومتی اش از احزاب دست راستی به یک رفراندم « آری یا نه » ،
محاسبه دیکتاتور و احزاب حامی اش مبتنی است بر ترس و وحشت مردم از بهم خوردن نظم موجود و امکان به خطر افتادن امنیت اجتماعی کاذبی که حاکم نموده بودند، از طرفی و از طرف دیگر تشتت و تفرقه فراگیر در میان نحله های مختلف اوپوزیسیون و دوری آن از توده های مردم ! در نتیجه کسب راحت و آسان رأی آری برای ادامه ۸ سال دیگر ماندن در قدرت از طرف طیف عظیمی از مردم خسته و آشفته ای که در انتظار آرامشند و در نتیجه یک کودتای دیگر این بار اما به اصطلاح بدون خشونت وخونریزی!!!؟
در نقطه مقابل اما نحله های مختلف اوپوزیسیونی که هر کدامشان صاحب تنی خسته و مجروح در مبارزه و جنگ و گریز ۱۷ ساله با این دیکتاتوری و مردمی که سهمشان، شهید و مفقودالاثر ، هزاران شکنجه شده و زندان دیده در هر خانواده . و حالا هم رویارویی تعیین سرنوشت سیاسی کشور برای ۸ سال دیگر در این رفراندوم پیش رو ، ادامه دیکتاتوری با پینوشه ( آری ) یا آزادی و رهایی بدون پینوشه ( نه ) .
جنبش مردمی تا چه میزان باید با تکیه به تجربه و علم و هنرمبارزه ، شرایط و نظم موجود را زیر علامت سئوال ببرد و حیله های بعضا موجه فاشیستها را نقش بر آب نماید . در چنین شرایطی است که احزاب و سازمانهایی که به مرور زمان حتی از دور خارج شده بودند و بعضا حتی مضمحل شده بودند دوباره جان تازه ای میگیرند و دور هم جمع میشوند و عمده ترین آنها احزاب سوسیالیست و سوسیال دموکرات و رادیکال، در درجه اول بین خود اتحادی فراگیر ایجاد مینمایند و جنبش و کمپین « نه به دیکتاتور » را به عنوان اولین خشت بنای جنبش، پی ریزی نمودند .
در مرحله بعدی فیلم ، بیننده به راحتی متوجه میشود که رهبران کمپین « نه به دیکتاتور » در شور و مصلحت جویی خود ، توسل به شیوه های سنتی چپ در مبارزه پیش رو را برای رویارویی با فاشیستهای قدرتمندی که همه ارکان جامعه را در اشغال خود دارند مناسب نمیدانند . آنها با جامعه ای روبرو هستند خسته از تحمل شدائد و رنج و حرمان های ناشی از جنگ ۱۷ ساله با دیکتاتور . جامعه ای که اکنون میخواهد صدای دیگری را بشنود صدایی که پیام امید و نشاط برایشان دربر داشته باشد پیامی نو ، بی داد و فریادهای مرده باد و زنده باد ! پیامی امیدبخش و رو به فردا و آینده .
این جا است که شرایط حکم میکند کار را به دست خود این مردمی که میدانند چه میخواهند و چه نه ! بدهند و از میان همین مردم کار بدستانی پیدا میکنند که در نهایت با کاردانی و خردمندی خود تمام محاسبات دشمن را نقش بر آب میکنند. از جمله نقش جوان متخصص در امور تبلیغات و کارگردان تولید تیزر های تجارتی و تبلیغی به نام ساوودرا
ساوودرا الزاما نه ایدئولوژی چپ دارد و نه سیاستمدار به معنی اخص آن است . از جمله انسانهای اجتماعیی است که مخاطبینش را همراه با نیازمندیهایشان خوب میشناسند و هنرشان ، در رساندن پیامشان به مخاطبین خود ، به شکل و شمایل مردمی و درست آن است ، یعنی سپردن کار به دست خود مردم . به همین منظور رهبران جنبش مدیر اجرایی جوان و کار آمدی را برای هدایت کمپین بخش تبلیغات خود استخدام میکنند که در پایان فیلم بیننده میبیند که مفهوم ( کار بدست کاردان دادن ) یعنی چه .
ساوودرا عنصری سیاسی نیست !نه چپی است و نه هم راستی و نه هم انقلابی ! اما یک انسان است با عواطف و علقه های انسانی و وابسته به همسر و فرزندش !! اما در ارتباط با جامعه ! و خو گرفته با منشی آزاد و ملاحظات انسانی . او همراه با تیم همکارانش با تکیه به جامعه شناختی خاصش موفق میشود که برنامه های تبلیغاتیی را طراحی کند که مخاطبین به راحتی میتوانند با آن ارتباط برقرار نمایند و به پیام ( نه به دیکتاتور ) جنبش ، پاسخ موافق بدهند و برای این کار آرم و پرچمی را با طیف رنگین کمان به نشانه موجودیت همه نحله های مختلف کمپین « نه به دیکتاتور » را برای کمپین بر میگزیند و در میان بهت و حیرت فاشیستهایی که فکر میکردند نبض جامعه در دست آنها است و به هر شکلی میتوانند با مردم رفتار نمایند و با ایجاد ترس و بدبینی و خدعه و نیرنگ از صندوقها پیروز در بیایند پرچم پیروزی جنبش را به اهتزاز درآورد.
جنبش« نه به دیکتاتور» در پنجم اکتبر ۱۹۸۸ با ۵۵.۹۹٪ نه در مقابل ۴۴.۱ ٪ آری به پیروز شد و آقای پاتریکیو آیلوین منتخب کمپین «نه به دیکتاتور » در یک انتخابات دیگر در دسامبر ۱۹۸۹ با کسب ۵۵.۱۷ ٪ آرا در مقابل پینوشه به ریاست جمهوری شیلی انتخاب شد .و تاریخ در شیلی ورقی دیگر خورد و دیکتاتوران به زباله دان آن رهسپار شدند.