فنلاند.............!
باقر رئیس الساداتی
از میان حوادث !
۰۳.۱۱.۲۰۱۷
روزنامه ایلتاسانومات در هلسینکی مینویسد : امسال
اداره مالیات شهر اسپو ، با ارسال صورت حسابی برای بازگرداندن مالیات
پرداخت نشده به مبلغ ۲۳۷۵۷۶ یورو برای خانم لورا شهروند شهراسپو باعث ترس و
وحشت او شد . اداره مالیات از او خواسته است که مالیات نپرداخته خود را در
دو نوبت و هر بار به مبلغ ۱۷۳۴۷۵ یورو به حساب اداره مالیات برگرداند.
خانم لورا یک معلم ساده در شهر یوسکیلا بوده است که اتفاقا در مرخصی زایمان بسر میبرده و فقط از حقوق مادری برخوردار بوده است که کلا کمتر از ۱۳۰۰۰ یورو در کل سال بوده است ! حالا اداره مالیات مدعی است که او در آن سال یعنی ۲۰۱۶ مبلغ ۹۳۳۶۶۵ یورو درآمد !! داشته است و در شهر یوسکولا دومین بالاترین درآمد !!! را داشته و آنرا از دید اداره مالیات پنهان کرده است و حالا باید بپردازد !
لورا بیچاره با دیدن این فیشهای پرداختی مالیات نزدیک است که سکته کند ! آخر او خودش خبر ندارد که این همه درآمد داشته و الان این پولها کجا هستند که او نمیداند!!!و آنها را ندیده ! برای همین بلافاصله با اداره مالیات تماس میگیرد و میگوید مطمئنا اشتباهی انجام گرفته است و او چنین درآمدی نداشته !!
باری ، اداره مالیات اما میگوید که بررسی مجدد ۶ ماه طول میکشد و او در واقع باید زیر تیغ این دو فاکتور پرداخت مالیاتی !! ۶ ماه صبر کند. او بسیار ناراحت و مشوش ، روزها و هفته ها ذهنش مشغول است و دائما به سیستم مالیاتی شهرش بد و بیراه میگوید که زندگی آرام و بی دردسر او را بدین شکل مشوش و تیره نموده است . اما خب کاری نمیتواند بکند جز صبر!. روزها و هفته ها میگذرد تا این که اخیرا اداره مالیات برای او همان مبلغ را منفی میفرستد که فاکتور های ارسالی قبلی را ملغی میکند .
لورا نمیداند باید خوشحال باشد یا ناراحت . او میخندد و میگوید من تا به حال اشتباهات زیادی را دیده بودم اما نه به این اندازه بزرگ !!!! نمیدانم باید بخندم یا گریه کنم .
لورا اما میگوید آرزوی داشتن چنین پولی در حساب جاری من شاید یک آرزوی محال باشد اما اگر این اتفاق بیفتد راستی راستی میتواند یک اتفاق بسیار خوب برای من در زندگی مختصرم باشد .
به امید این اتفاق خوب برای لورا و همه کسانی که این داستان را خواندند.
خانم لورا یک معلم ساده در شهر یوسکیلا بوده است که اتفاقا در مرخصی زایمان بسر میبرده و فقط از حقوق مادری برخوردار بوده است که کلا کمتر از ۱۳۰۰۰ یورو در کل سال بوده است ! حالا اداره مالیات مدعی است که او در آن سال یعنی ۲۰۱۶ مبلغ ۹۳۳۶۶۵ یورو درآمد !! داشته است و در شهر یوسکولا دومین بالاترین درآمد !!! را داشته و آنرا از دید اداره مالیات پنهان کرده است و حالا باید بپردازد !
لورا بیچاره با دیدن این فیشهای پرداختی مالیات نزدیک است که سکته کند ! آخر او خودش خبر ندارد که این همه درآمد داشته و الان این پولها کجا هستند که او نمیداند!!!و آنها را ندیده ! برای همین بلافاصله با اداره مالیات تماس میگیرد و میگوید مطمئنا اشتباهی انجام گرفته است و او چنین درآمدی نداشته !!
باری ، اداره مالیات اما میگوید که بررسی مجدد ۶ ماه طول میکشد و او در واقع باید زیر تیغ این دو فاکتور پرداخت مالیاتی !! ۶ ماه صبر کند. او بسیار ناراحت و مشوش ، روزها و هفته ها ذهنش مشغول است و دائما به سیستم مالیاتی شهرش بد و بیراه میگوید که زندگی آرام و بی دردسر او را بدین شکل مشوش و تیره نموده است . اما خب کاری نمیتواند بکند جز صبر!. روزها و هفته ها میگذرد تا این که اخیرا اداره مالیات برای او همان مبلغ را منفی میفرستد که فاکتور های ارسالی قبلی را ملغی میکند .
لورا نمیداند باید خوشحال باشد یا ناراحت . او میخندد و میگوید من تا به حال اشتباهات زیادی را دیده بودم اما نه به این اندازه بزرگ !!!! نمیدانم باید بخندم یا گریه کنم .
لورا اما میگوید آرزوی داشتن چنین پولی در حساب جاری من شاید یک آرزوی محال باشد اما اگر این اتفاق بیفتد راستی راستی میتواند یک اتفاق بسیار خوب برای من در زندگی مختصرم باشد .
به امید این اتفاق خوب برای لورا و همه کسانی که این داستان را خواندند.
https://www.is.fi/kotimaa/art-2000005432900.html

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر