جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۴ آبان ۶, چهارشنبه

خلقت از نگاه دیگران !

خلقت از نگاه دیگران !








خلقت از نگاه دیگران !

باقر رئیس الساداتی

مسئله آفرینش و خلقت تنها مشغله فکری و دغدغه های ما انسانهای امروزی نبوده است بلکه پدیده پیدایش انسان ذهن والدین باستانی ما راهم به خود مشغول داشته است و هر کس بر اساس توانمندیهایش در زمینه تخیلات و توهمات و آرزو و آمال هایش و با ظن و گمان خود به فلسفه و چگونگی پدیده وجود پرداخته است . از جمله نظر فیلسوفان هایدایی از ساکنان بومی کانادا درعمق تاریخی نزدیک به ۳۰ هزار سال پیش .
هایدایی ها یکی از صدها قبایل بومی ساکن در شمال قاره آمریکا، بین سه اقیانوس آرام و اطلس و منجمد شمالی یعنی کانادای امروزه بودند که مثل سایر بومیان این منطقه بوسیله اروپاییان جوینده ثروت و طلا یا به نابودی کشانده شدند و یا مجبور به مهاجرت و یا مجبور به دریافت تربیت و فرهنگ نورسیدگان اروپایی به این سرزمینها . مطلب من در مورد نگاه خاص این سرخپوستان هایدایی است به خلقت و پدیده انسان که آن را درقالب داستانهایی بیان کرده اند . 
 در فرهنگنامه ویکی پدیا آمده است که : کانادا در اصل کاناتا یک لغت سرخپوستی است که به معنی دهکده  و سرپناه میباشد که اولین بار بوسیله فرانسویان بکار گرفته میشود 
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%A7.
نکته از آن جهت جالب توجه است که بر میگردد به دید گاه انسانهایی با قدمت دهها هزار سال پیش یعنی تمدن و فرهنگ بومیان سرخ پوست در آن زمان و آن مکان . 
 ویلیام رونالد بیل رید ( ۱۹۲۰ ـ ۱۹۹۸ ) دیزاینر جواهرات و فارغ التحصیل دانشگاه هنر جواهر سازی لندن متولد شده در ویکتوریا مرکز استان بریتیش  کلمبیا یا همان ونکوور میباشد .او در واقع از پدری آمریکایی ولی اصلا ژرمن تبار و مادری از قبیله هایدایی متولد شده است . موقعی که در مورد تبار مادری اش مطالعه میکند فرهنگ و آداب و رسوم قبیله هایدا ، آنچنان اورا تحت تأثیر قرار میدهد که برای احیا و معرفی آن به جامعه امروزین کانادا و ثبت در تاریخ این سرزمین ، هنر خود را دربست در اختیار خلق آثار و پدیده های بر آمده از آن فرهنگ و سنت ها میکند و آثاری بوجود میآورد که امروزه در موزه آنتروپولوژی دانشگاه  یو بی سی ونکوور کانادا حفظ و به نمایش گذاشته شده است. 
از جمله آثار او خلق پیکره و تندیس هایی است که بیان پیدایش و پراکنده شدن انسان بر روی زمین از نظر فیلسوفان هایدایی در قرنهای دور  دور بوده است . از نظر این فیلسوفان انسانها از صدفی بیرون میآیند که از قعر اقیانوس به حاشیه آن رانده شده است و بوسیله کلاغی از حاشیه دریا بر گرفته میشود ، و وقتی که کلاغ عزم خوردن صدف میکند و با نوک تیز و قدرتمند خود اقدام به شکستن صدف میکند، می بیند که محتوی صدف موجوداتی هستند شگفت انگیز ، که تا آن موقع در عالم موجود محلی از اعراب نداشته و  با باز شدن شکاف صدف بیرون میآیند و آزاد و پراکنده میشوند و در نهایت والدین انسانهای امروزه!!؟ .
نه او و نه کسی دیگری تحلیل و تفسیری بر فلسفه صدف و موجودیت کلاغ و یا چگونگی و کیفیت آدمهای موجود در آن ننوشته است و شاید درک درست آن را به عهده بیننده گان گذاشته است ! ولی بیل رید ، با خلق این پیکره به طور شگفت انگیزی موفق بوده است که نظر بیننده را به این نکته جلب کند که هزاران سال پیش هم امر خلقت از مشغولیات ذهنی حتی بومیان بوده است !!، موضوعیت پرنده ای همچون کلاغ  در این تندیس دلیل اهمیت و جایگاه این پرنده را در فرهنک هایدایی و نمادی مثبت در زنجیره و چرخ وجود در دیدگاه آنها است . و در رأس اغلب مجسمه ها و توتم ها و تندیس ها قرار دارد.
این پیکره ها و توتم ها تا آن جا برای کاناداییها ،عزیز و مهم است که علاوه بر حفاظت آن در این موزه و مراقبت های جدی از آن ، تصویر آن نیز زینت بخش پشت اسکناسهای ۲۰ دلاری کانادا میباشد . انصافا مردم کانادا در حفظ آثار بومیان کانادا به عنوان بخش مهمی از تاریخ پدیداری این کشور کوشش میکنند. در موزه آنتروپولوژی با صنایع دست سازی از قبایل بومی روبرو میشوی که تماما حکایت از فرهنگ صنعتی و هنری این بومیان داشته است و حاکی از عشق و معرفت غریضی آنها به طبیعت و محیط زیست و پایه و بنیاد زندگی جمعی و قانونمندیهای آن. 
پیکره های ساخته شده توسط بیل رید اگر چه عظیم و بزرگ هستند !! اغلب اما در نهایت ظرافت و خلاقیت از چوب تراشیده شده اند . و تماما بازگوی اهداف و مقاصد زندگی ساز و نگاه فلسفی به آفرینش هستند. در عمق چهره های تندیس ها اما هرچه که به جلو تر میآیی نشانه های نگرانی و تردید برای بقا !! را میشود دید . در پروسه تکاملی این تندیس ها که از چوب و سنگ هستند اندک اندک شاهد تغییر ماهیت آنها به عناصری از طلا و فلزات گرانبها میرسی که حامل تغییرات معنی داری از زندگی ساکنین جدید مهاجر به این سرزمین است .   
۲۸.۱۰.۲۰۱۵
ونکوور  کانادا 

۱۳۹۴ آبان ۳, یکشنبه

شیخ احمد بهار.

شیخ احمد بهار (تولّد: 1268 شمسی ـ درگذشت:14بهمن1336 ) از شاعران معروف خراسانی 



«داش غُلُم گفته که زنهای وطن رو نگیرن
مثل آبی که به یک جو مِمنه، بونگیرن»

شیخ احمد بهار (تولّد: 1268 شمسی ـ درگذشت:14بهمن1336 ) از شاعران معروف خراسانی که به زبان فارسی و لهجۀ مشهدی شعر می سرود. او از بنیانگذاران «انجمن ادبی خراسان» بود که از بهترین محافل ادبی ایران بود و شاعران و ادیبانی چون ملک الشعرای بهار (پسرعموی شیخ احمد)، ایرج میرزا و استاد فروزانفر در آن شرکت داشتند. «داش غُلُم» تخلّص او بود برای شعرهایی که به لهجۀ مشهدی می سرود. 17ساله بود که انقلاب مشروطه به پیروزی رسید. او از مجاهدان پرشور صدر مشروطه بود و در پیدایش و ادامۀ فعالیت حزب دموکرات خراسان نقش داشت. این حزب با سیاستهای روس و انگلیس در ایران، سرسختانه، مبارزه می کرد و به همین جرم سالهایی از عمرش را در زندان و تبعید به سربرد. او در سال 1296ش روزنامۀ «نوبهار» را انتشارداد و از طریق آن به افشای نقش استعماری روس و انگلیس پرداخت. سرمقاله های روزنامۀ «بهار» با عنوان «کرزن چه می گوید؟» در افشای قرارداد 1919 وثوق الدوله، نخست وزیر وقت، با انگلیس نقشی مؤثر داشت و در تهییج افکار عمومی مردم خراسان علیه این قرارداد ننگین بسیارکارساز بود. به طوری که انگلیسی ها از قوام السلطنه، حاکم خراسان، خواستند که روزنامه اش توقیف کند و خود او را به زندان بیندازد.

شیخ احمد پس از یک ماه و نیم حبس به تهران و سپس به خارج از ایران تبعیدشد. بهار چندسالی را در شهرهای قفقار و عثمانی ازجمله در استانبول، در غربت و تنگدستی گذراند. او در تبعید نیز دست از سرودن و نگارش اشعار و مقالات سیاسی برنداشت و سرانجام نیز به رغم مخالفت انگلیسیها در زمستانی سرد، از راه قفقاز به ایران برگشت و در تهران اقامت گزید.

بازگشت او همزمان بود با روی کارآمدن رضاخان سردارسپه و زمزمۀ تغییر سلطنت و برقراری جمهوری. او و ملک الشعرای بهار و میرزاده عشقی و چندتن دیگر از آزادیخواهان، علیه تغییر قانون اساسی، که آن را پیش درآمد دیکتاتوری می دانستند، به مبارزه پرداختند. اینان شعرها و مقالاتشان را در روزنامۀ «قرن بیستم» میرزاده عشقی انتشار می دادند.

شعر «داش غُلُم» به لهجۀ مشهدی از شعرهای انتقادی آن زمان شیخ احمد بهار است. این شعر و پاسخی را که ایرج میرزا به آن داده است، در زیر می خوانید:



«داش غُلُم اينجه نگاه كن، مو كجايم، تو كجا
ترك اي جور و جفاكن، مو كجايم، تو كجا

از خودت ما ره رضا كن، مو كجايم، تو كجا
گاهيَم روته به ما كن، مو كجايم، تو كجا

كار ما ره رو به را كن، مو كجايم، تو كجا
داش غُلُم اينجه نگاه كن، مو كجايم، تو كجا

روز ما ملت بي‌ همّت نادون تمومه
اسم آزادي و حرف و گپ قانون تمومه

دورهٌ‌ عزّت ما مشت مسلمون تمومه
داش غُلُم جان، كار ما مردم ايرون تمومه

برو تا‌بوته صدا كن، مو كجايم، تو كجا
داش غُلُم اينجه نگاه كن، مو كجايم، تو كجا»

اشعار بالا دو بند از پنج بند شعري است كه شيخ ‌احمد بهار، همزمان با شهادت كلنل محمدتقي خان پسيان، به لهجهٌ محلي مشهدي سرود و در روزنامهٌ «بهار»، شمارهٌ 13، 11مهر 1300 شمسي (دو روز پس از شهادت كلنل) به چاپ رساند...

ايرج ميرزا در شعر «دزد كَت ‌بسته» (منظور قوام‌السلطنه، قاتل كلنل پسيان است) از شعر «داش غُلُم» استقبال كرد و شعري به همان سياق در هفت بند سرود كه سه‌بند آن چنين است:

«داش غُلُم، مرگ تو حظ كردم از اشعار تو من
آفرين گفتم بر طبع گهربار تو من

متلذّذ شدم از لذّت گفتار تو من
به خدا مات شدم در تو و در كار تو، من

وصف مركز را كس مثل تو بي ‌پرده نـگفت
رفته و ديده و سنجيده و پي ‌بُرده نگفت

كه گمان داشت كه اين شور به‌ پا خواهدش
دزد كت‌بسته رئيس‌الوزرا خواهد شد

هرچه دزد است ز نظميه رها خواهدشد
مايهٌ رنج تو و زحمت ما خواهد شد

مملكت باز همان آش و همان كاسه شود
لعل ما سنگ شود، لؤلؤ ما ماسه شود؟

اين رئيس الوزرا قابل فرّاشي (=اداره کردن حکومت) نيست
همّتش جز پي اخّاذي و كلّاشي نيست

لايق اين كه تو دلبستهٌ او باشي نيست
در بساطش به جز از مُرتشي (=رشوه گیر) و راشي (=رشوه دهنده) نيست

گر جهان را بسپاريش، جهان را بخورد
ور وطن لقمۀ ناني شده، آن را بخورد»

در اردیبهشت ۱۳۳۰ که دکتر محمد مصدق به نخست وزیری رسید، با توجه به مبارزات آزادیخواهانه و ملی شیخ احمد بهار، او را به سِمَت رئیس کل دفتر نخست وزیر منصوب کرد که نشانۀ کمال اعتماد مصدق نسبت به وی بود.

بهار در 14بهمن 1336ش، بر اثر بیماری قلبی در 68سالگی درگذشت و در «ابن بابویه» در کنار مزار شهیدان 30تیر1331 به خاک سپرده شد.
منبع- سایت همبستگی

۱۳۹۴ مهر ۳۰, پنجشنبه

انتخابات در کانادا/ ۱۹ اکتبر ۲۰۱۵


انتخابات در کانادا . ۱۹. اکتبر ۲۰۱۵






امشب ۱۹ اکتبر ۲۰۱۵ در منزل یکی از اقوام در ونکوور کانادا شاهد اعلان آرای به دست آمده از انتخابات امروز
 پارلمان و شمارش آرای انتخابات در کانادا هستم بد نیست شما را هم در جریان بگذارم :

نیو دمکراتیک پارتی ( ان دی پی ) . یا حزب دموکراسی جدید ! که به لحاظ مواضع سیاسی ، بسیار شبیه سوسیال
دموکراتها در اروپا هستند و به حزب چپ کانادا هم معروفند با کسب ۴۱ کرسی و از دست دادن حدود ۶۰ کرسی بازنده 
اصلی انتخابات این دوره در کانادا هستند.

بازنده دوم کنسرواتیوهای در حکومت با کسب ۱۰۲ کرسی .  آقای استفان هاربر لیدر حزب کنسرواتیو و نخست وزیر 
فعلی باخت حزبش را پذیرفت و به برنده انتخابات آقای جاستین ترودو تبریک گفت . او همچنین تعجب خود را از آرای
 مهاجران به حزب رقیبش پنهان نکرد و انگار فراموش کرده است که تنها او در نقش نخست وزیر کنسرواتیو خواهان
 صدور کارت مهاجرت برای مهاجرین و وجه تمایزشام با بومیان یعنی کانادائی های اصل بوده است و بدینوسیله ایجاد 
یک فضای خودی و غیر خودی در جامعه کانائی که مشخصه آن تلون مهاجران در این کشور اساسا مهاجر خیز است. 

و برنده اصلی انتخابات این دوره انتخابات در کانادا یعنی انتخابات سال ۲۰۱۵ ، حزب لیبرالهای کانادا با کسب ۱۸۵ 
کرسی  اعلام شد . این حزب سه دوره ۴ ساله که در موضع اپوزیسیون قرار داشت ، توانست در این دوره با پشت سر 
گذاشتن رقیب اصلی یعنی کنسرواتیوها و بعد از آن سوسیال دموکراتها به پیروزی قاطع دست یابد . و بعد از ۱۲ سال 
دوباره به کرسی قدرت بالا برود. 

حزب ناسیونالیستی کبکی ها با کسب ۱۰ کرسی
و حزب سبزها هم که باکسب ۱ کرسی محلی از اعراب ندارد..
حزب دموکراسی جدید، بخصوص در منطقه کبک از موقعیت خوب و پایداری برخوردار بودند ولی در این انتخابات در میان
 بهت عمومی مردم ، بیشترین ضربه را از همین ایالت دریافت نمودند و کمترین رأی را برای اشغال کرسیهای پارلمان از 
این ایالت دریافت نمود . در منطقه ایرانی نشین وست ونکوور لیبرالها و در منطقه نورث ونکوور، ان دی پی ( ـ چپها ) 
بیشترین آرا را دریافت نمودند .
حزب لیبرال بدون هیچ نیازی به ائتلاف با احزاب دیگر ، دولت تشکیل خواهد داد و لیدراین حزب آقای جاستین ترودو در
میان سایر رهبران حزب لیبرال که محبوب بیشتر ایرانیان ساکن کانادا میباشد، جوان ترین است !! و او به زودی در رأس
دولت جدید کانادا قرار خواهد گرفت. او فرزند پیر تردو میباشد که ۱۵ سال نخست وزیردر کانادا بوده است .
مردم به شوخی میگویند که نخست وزیری در کانادا وراثتی شده است . گزارشها حاکی از آن است که پیر ترودو پدر
جاستین در ۱۲ سال دوران حکومتش محبوب بوده است. . برای ما ایرانیان اما مهم آنست که آقای جاستین
حزب متبوعش دنبال ک.......ن آخوند های جنایتکار ایران راه نیفتد . اگر چه او قول باز کردن سفارت رژیم آخوند ها را 
جلو جلو در صورت پیروزی اش داده است و به همین دلیل هم آخوند ها پیروزی او را تبریک گفته و آرزوی همکاری 
بیشتر با دولت او را نموده اند.اما من هم امیدوارم که این همکاری با آخوند ها هرگز سر نگیرد و بیشتر بر منزوی کردن
 رژیم ایران از حقوق مردم ایران دفاع شود.. گروهی از ایرانیان با امضای طوماری از جاستین ترودو خواسته اند که 
فراموش نکند که آخوند ها قاتل زهرا کاظمی خبرنگار ایرانی کانادائی است و ایران کانادائیان چندی هم هم اکنون در زندان
 آخوند ها بسر میبرند. .

۱۳۹۴ شهریور ۲۷, جمعه

مهاجرت و دربدری جانسوز انسانها

مهاجرت و دربدری جانسوز انسانها در طول یک قرن ۱۹۱۴ تا ۲۰۱۴ و اکنون 

از همه بیشتر دلم برای خودم تنگ شده است زیرا که من برای خودم و زندگیم و آینده ام برنامه داشتم . آرزوها داشتم و نقشه ها ولی ظاهرا همه اش بر باد رفته است. دلم برای دوستانم تنگشده که بهترین روزهایمان را باهم تقسیم میکردیم ولس اکنون هر کدام از آنها در یک گوشه ای از این جهان پهناور پراکنده اند و از یکدیگر خبری نداریم. آرزویم این است که جنگ تمام شود دلم میخواهد خودم را پیدا کنم . دوستانم را پیداکنم ، خانواده ام را پیدا کنم و کشورم را . من ارزویم بازگشت به وظنم هست ، وطن آزادا شده و رها شده از سلطه دیکتاتور. دنیا ما را فراموش کرده است ، دنیا سوریه را به حال خود رها نموده و این یعنی ظلم .
جملات فوق را جوانی آواره و محجوب به خبر نگاری میگوید که از او دلیل آمدنش به این سوی مرزها  و تن دادن به مهاجرت و دربدری را میپرسد.
عکسها از واشینگتن پست


جنگ جهانی اول: زمانی که آلمان، بلژیک را اشغال کرد و هزاران نفر را به قتل رساند، میلیونها نفر مهاجرت کردند. این عکس در آنتورپ گرفته شده است. هزاران نفر در تلاش هستند تا به هر وسیلهای که آنها را از کشور بیرون ببرد دست بیاویزند. (عکس: AP)


- جنگ جهانی اول: سال ۱۹۱۴، غیرنظامیان بلژیکی و یک گروه سواره نظام از مسیر پیشروی آلمانیها در آنتورپ خارج میشوند. (عکس: AP)


- جنگهای داخلی اسپانیا: ماه می سال ۱۹۳۷، کودکان پناهجوی باسک بیلبائو سوار بر کشتی هابانا از بارسلونا وارد بندر ساتهمپتون انگلیس میشوند. مسافران این کشتی ۳۸۲۶ کودک و ۲۳۰ بزرگسال بودند که به طور موقت به بریتانیا فرستاده شدند تا از حکومت فاشیستی ژنرال فرانکو و بمباران متفقین در جنگهای داخلی اسپانیا در امان بمانند. (عکس: AP)


 جنگ جهانی دوم: سال ۱۹۴۴، غیرنظامیان ایتالیا به دنبال نیروهای پنجم متفقین که در لیتتوریا در حال پیشروی هستند. (عکس: AP)


جنگ جهانی دوم: سال ۱۹۵۳، سالن یک کارخانهٔ عظیم در برلین غربی اقامتگاه موقت پناهجویانی است که از بخش روسی برلین آمدهاند. زنان و کودکان بر روی تشکهای حصیری و لحاف دراز کشیدهاند. صدها نفر از پناهجویان، منطقهٔ تحت حمایت شوروی را ترک کردند و دلیل آن را عملیات خشنی عنوان کردند که به قصد تصرف مغازههای خصوصی و کارخانهها آغاز شده بود. (عکس: AP)

جنگ جهانی دوم: پناهجویان یهودی مشغول صحبت با یک سرباز آمریکایی در اردوگاه افراد بیخانمان پس از جنگ. (موزهٔ آمریکایی یادمان هولوکاست)

 
- تجزیهٔ هند: سال ۱۹۴۷، پناهجویان مسلمان سوار بر سقف قطار در نزدیکی دهلینو که سعی در ترک هندوستان دارند. مهاجرت میلیونها مسلمان از هند به پاکستان تحولات عظیمی را در شبهقاره پدید آورد. هندوهایی که برای نسلها در پاکستان مستقر بودند یکشبه خانههایشان را ترک کردند. (عکس: AP)

 
- مجارستان: در سال ۱۹۵۶، گروهی از پناهجویان مجار در حالیکه کودکانشان را در آغوش داشتند و یا آنها را به دوش میکشیدند مرزهای مجارستان را درنوردیدند تا وارد خاک اتریش شوند. (عکس: AP)


 ویتنام: ۵ ماه می سال ۱۹۷۰، پناهجویان ویتنامی و کامبوجی سوار بر هلیکوپتری که آنها را از محل نبرد ویتنام - آمریکا به کامبوج منتقل میکند. آنها به مرکز پذیرش پناهندگان در اردوگاه نیروهای ویژه کاتوم، شش مایلی مرز کامبوج منتقل شدند. (عکس: رایان، AP)



ویتنام: سال ۱۹۷۵، پس از سقوط شهر بندری دانانگ به دست نیروهای ویتنام شمالی، یک کشتی بارکش، کرجی حامل پناهجویان را یدک میکشد. (عکس: AP)
 
ویتنام: سال ۱۹۷۵، نظامیان ویتنام جنوبی وحشتزده به سمت یک کشتی در بندر دانانگ هجوم میبرند. اندکی پیش از آنکه شهر سقوط کند و به دست ویتکنگها و ویتنام شمالی بیفتد، شهر را تخلیه کردند. کشتیها آنها را به سمت خلیج کمران در جنوب منتقل کردند. (عکس: AP
- افغانستان: سال ۱۹۸۹، هزاران پناهجوی افغان در دشت میرم شاه در نزدیکی پاکستان چادر زدهاند. در آن زمان نزدیک به ۴ میلیون پناهجو در پاکستان اردو زده و منتظر بودند تا به کشورشان بازگشته و زندگی خود را از نو بسازند. (عکس: AP)
- افغانستان: ماه می سال ۱۹۸۰، پناهجویان افغانی در اردوگاهی در نزدیکی پیشاور، پاکستان. (عکس: AP)

آلبانی: سال ۱۹۹۱، هزاران نفر از مردم آلبانی به دلیل قحطی، کشور فقیر خود را ترک کردند و در اسکلهای در شهر باری، ایتالیا تجمع کرده و منتظر مجوز پناهندگی باقی ماندند. (عکس: AP)

 بوسنی: سال ۱۹۹۳، پناهجویان مسلمان سوار بر کامیون کاروان سازمان ملل متحد سربرنیکای تحت محاصره را به مقصد توزلا ترک میکنند. (پاسکال گایوت، AFP / Getty Images)

رواندا: سال ۱۹۹۶، مردم رواندا پس از سپری کردن دو سال در اردوگاه به خانههایشان باز میگردند. هزاران نفر منتظر وسایل نقلیه باقی ماندند در حالیکه برخی دیگر مسیر طولانی را از تبعید به سمت خانههایشان پیاده پیمودند. (عکس: کرول گزی، واشنگتنپست)
 
 رواندا: سال ۱۹۹۶، زنی از خستگی اشک میریزد؛ خیل عظیم پناهجویان به زور تنه زده و فریاد میکشیدند و عاجزانه تلاش میکردند تا سوار کامیونهایی شوند که آنها را به کیگالی رواندا برساند. (عکس: کرول گزی، واشنگتنپست) 

رواندا: سال ۱۹۹۶، صدها هزار پناهجو پس از عبور از اردوگاه مرزی موگانگا در جمهوری دموکراتیک کنگو (زئیر سابق) وارد جادهٔ گیزنی در رواندا شدند. (عکس: کرول گزی، واشنگتنپست)

رواندا: سال ۱۹۹۴، پناهجویان اردوگاه بناکو در تانزانیا سطلهای آب را به سمت کلبههایشان حمل میکنند. در آن زمان جمعیت این اردوگاه از ۳۰۰ هزار نفر فراتر میرفت که آن را به پرجمعیتترین اردوگاه جهان بدل میکرد. کمکرسانی برای تهیهٔ آذوقه، نیازهای پزشکی و ایجاد سرپناه برای پناهجویانی که از خونریزیهای قومی رواندا فرار کرده بودند، بسیار مشکل بود. (عکس: کارستن تیلکر، AP)

 کوزوو: سال ۱۹۹۸، ولینا در نزدیکی شهر پک، کوزوو حیران نشسته است. هزاران کولی رومانیایی مجبور به فرار شدند زیرا آلبانیاییها آنها را همدست صربها میدانستند. ولینا گفت که هیچکس آنها را نمیخواهد و هیچ خانهای ندارد زیرا خانههایشان به دست پناهجویانی که بازگشتهاند به آتش کشیده شدند. (مایکل ویلیامسون، واشنگتنپست)

- کوزوو: سال ۱۹۹۹، خواهر روحانی برنادت ابنهاک از آلمان سه ساعت رانندگی کرد تا به پناهجویان کوزوو در کوکس آلبانی کمکرسانی کند. (کرول گزی، واشنگتنپست)

- کوزوو: سال ۱۹۹۹، آگیم شالا ۲ ساله از لابهلای سیم خاردارهای اردوگاه به دست خانوادهاش سپرده میشود، جایی که خانوادهٔ شالا پس از فرار از کوزوو در آن مستقر شدند. بستگانی که از پریزرن رسیدند مجبور شدند تا بیرون اردوگاه منتظر بمانند تا سرپناهی برایشان فراهم شود. (کرول گزی، واشنگتنپست)

 کوزوو: در روز ۵ آوریل سال ۱۹۹۹، حدود ۷۰ هزار پناهجو در سرزمینی به نام بلیس میان کوزوو و مقدونیه گرفتار شدند. برخی از آنها با اندکی آب و غذا و روکشهای پلاستیکی به مدت یک هفته در آنجا گرفتار ماندند. دولت مقدونیه به پناهجویان اجازهٔ ورود نمیداد ولی به دلیل فشارهای بینالمللی و شایعاتی مبنی بر بروز بیماری مجبور شد تا به سرعت دست به ساخت اردوگاههای مرزی بزند. در این عکس خانوادهای به تصویر کشیده شدهاند که سعی دارند از بلیس خارج شده و از سد نگهبانان مرزی مقدونیه - که فقط به اندکی انگشتشمار اجازهٔ ورود میدادند - عبور کنند. (لوسین پرکینز، واشنگتنپست) 


بوسنی: سال ۱۹۹۵، حدود ۱۰ هزار پناهجوی سربرنیکایی در اردوگاه سازمان ملل واقع در فرودگاه توزلا در تلاشند تا سوار بر اتوبوس شوند. (رویترز)


 عراق: سال ۲۰۰۳، مردم محلی بصره را از مسیر نیروهای ائتلاف ترک میکنند. در پسزمینه شعلههای آتش به چشم میخورند. (دن چانگ، AFP/ Getty Images)

 عراق: سال ۲۰۰۳، جیهان حسن ۷ ساله، نجات حسن ۴ ساله و علی حسن ۲ ساله در چادرشان مشغول خواب بعدازظهر هستند. آنها با مادرشان فدوا عبدالغنی ۳۴ ساله زندگی میکنند. (آندره آ بروس وودال، واشنگتنپست)


- دارفور: سال ۲۰۰۴، اردوگاه پناهندگان اوری کاسسونی خارج از بهایی چاد. در آن زمان حدود ۱۶ هزار از ۱۸۷ هزار سودانی ساکن چاد در اردوگاه زندگی میکردند. (جاهی چیکوندو، واشنگتنپست)

دارفور: سال ۲۰۰۴، خدیجه حامد برای دختر ۲۵ سالهاش فدنا عبدالله رحامان که هنگام زایمان در اردوگاه افراد بیخانمان کالما در دارفور جنوبی، سودان جان خود را از دست داد، سوگواری میکند. (جاهی چیکوندو، واشنگتنپست)


 دارفور: سال ۲۰۰۴، طوفان شن اردوگاه پناهندگان اوری کاسسونی خارج از «بهایی» چاد را در برگرفته است. (جاهی چیکوندو، واشنگتنپست)



 سوریه: سال ۲۰۱۴، اردوگاه پناهجویان یرموک در دمشق، سوریه. ساکنین در انتظار دریافت کمکهای غذایی صف کشیدهاند. (سازمان ملل، Getty Images)

۱۳۹۴ شهریور ۲۶, پنجشنبه

لاپلند . شمال فنلاند


لاپلند . شمال فنلاند




لاپلند . شمال فنلاند

شمال فنلاند دنیای خاص خود را دارد ،طبیعت ، فرهنگ ،و حال و هوای بسیار خاص.. به مردم شمال فنلاندمیگویند سامی ! و سامیها هم لباس های ملی خاص خود را دارند و هم زبانشان کمی متفاوت از زبان فنلاندی است . در زیر بازدید سامولی نیینیستو و همسرش از یک موسسه فرهنگی سامی و همچنین پلیس و تجهیزات خاصش در شمال فنلاند.

سائولی نیینیستو پریزیدنت فنلاند و همسرش

سائولی نیینیستو پریزیدنت فنلاند و همسرش !







سائولی نیینیستو پریزیدنت فنلاند و همسرش 

باقر رئیس الساداتی

تقریبا تمام فنلاندیهایی که زیر این عکسها کامنت گذاشتن از پرزیدنت و همسرش به شدت تعریف و تمجید میکنند ،‌از شخصیتشان و ادب و نزاکتشان و خوش پوشی و تیپیک بودنشان . فنلاندی ها در کامنتهایشان دارن براشون غش میکنند. 
خب چقدر خوبه که سیاستمدارا، منتخب واقعی مردم باشن و مردم همگی در انتخاب آنها سهیم باشن . مگه مردم مرض دارن که دشمن سیاستمداراشون باشن . از بعد از انقلاب ایران کدوم یکی از رئیس جمهورا منتخب واقعی مردم بودن . کدوم یکی انتخاب بین بد بدتر نبودن . خدا لعنت کنه بانی و باعث همه آنها را یعنی خمینی دجال و مردم فریب و خدعه گر را.

دزدها


دزدها...!
 دزدها
باقر رئیس الساداتی

رقم ۵۲ میلیارد دلار یعنی ۵۲ جلوش ۹ عدد صفر خیلی باید گنده باشه که خرج برای المپیک روسیه کردن این به لحاظ رقمی وقتی معنی پیدا میکنه که یاد بیاریم هفته قبل آمریکا ۵۰۰ میلیون دلار از ۱۰۰ میلیارد دلار ایران را آزاد و به رژیم داد که به زخم های خودش بزنه !!!! رژیم و طرفدانش «چنان خوشحال شده بودند و ظریف مچکریم را ه انداخته بودند که که شاید چند تفری هم از خوشحالی غش کرده باشن!!! و قربون دیپلومات تروریستهای خودشان شده باشد. تفاوت عددی چیزی حدود یک صدم میشود منتها ۵۲ میلیارد برای ساخت یک دهکده بکار رفته و حاصلش افتخار و آبرو برای وطن  . ۵۲۰ میلیون برای خرج یک مملکت با عرض و طول ایران.!!!و شاید هم شد بسته های سبد کالا با آن افتضاحاتش!!