جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ مهر ۶, سه‌شنبه

مزار قتل عام شدگان ٦٧ در انتهاي بهشت رضاي مشهد. عكس مربوط به ٢٥ سال قبل است


مزار قتل عام شدگان ٦٧ در انتهاي بهشت رضاي مشهد. عكس مربوط به ٢٥ سال قبل است



مزار قتل عام شدگان ٦٧ در انتهاي بهشت رضاي مشهد. عكس مربوط به ٢٥ سال قبل است

سلام بر ارواح پاک و مطهرشان .سلام به روزی که زاده شدند و روزی که با شجاعت مرگ را بر زندگی با خفت و خواری ترجیح دادند و عاشقانه جان خود را فدیه راه آزادی و عدالت نمودند.سلام و درود بر آنها و همه رهروان شان. لعنت بر خمینی و همه عهد و عیال و حامیانش.سلامیویژه بر خاک پاک وروح پر فتوح برادر 19 ساله ام جواد که بدست اشقیا خمینی درسال 61 تیرباران شد و بدن تکه تکه شده اش را به امانت در این قطعه شریف قراردادیم و هر هفته مورد حمله اشقیا قرار میگفت و ما باز تعمیر میکردیم. چقدر سنگ دلی و شقاوت .مرگ برخمینی زنده باد آزادی

احکام خمینی دجال برای قتل‌عام سال ۱۳۶۷


احکام خمینی دجال برای قتل‌عام سال ۱۳۶۷




احکام خمینی دجال برای قتل‌عام سال ۱۳۶۷
گوشه‌هایی از حقایق یکی از هولناکترین نسل‌کشیهای قرن بیستم
با انتشار خاطرات منتظری در آذرماه 1379 بر روی اینترنت، دستور بی‌رحمانه قتل‌عام سی‌هزار زندانی سیاسی در تابستان‌1367، البته با تأخیری 12‌ساله در معرض اطلاع عموم قرار گرفت. اگر ‌چه انتشار خاطرات منتظری برای نخستین‌بار پرده از روی بخشی از حقایق پشت‌پرده این جنایت هولناک بر‌می‌دارد، اما بی‌تردید تنها گوشه‌هایی از این فاجعه بزرگ را منعکس می‌کند. در میان اسناد منتشر شده از سوی منتظری سندی وجود دارد که خمینی طی حکمی چنین دستور می‌دهد: ...
بسم الله الرحمن الرحیم
از آنجا که منافقین خائن به هیچ‌وجه به اسلام معتقد نبوده و هر‌چه می‌گویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها، از اسلام ارتداد پیدا کرده‌اند، و با توجه به محارب بودن آنها و جنگهای کلاسیک آنها در شمال و غرب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنان برای صدام علیه ملت مسلمان ما، و با توجه به ارتباط آنان به استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رأی اکثریت آقایان حجه‌الاسلام نیری دامت افاضاته و جناب آقای اشراقی و نماینده‌ای از وزارت اطلاعات می‌باشد، اگر‌چه احتیاط بر اجماع است، و همین‌طور در زندانهای مراکز استان کشور، رأی اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم‌الاتباع می‌باشد. رحم بر محاربین ساده‌اندیشی‌است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا، از اصول تردید‌ناپذیر نظام اسلامی ا‌ست. امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام، رضایت خداوند متعال را جلب نمایید. آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است، وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند «اشداء علی‌الکفار» باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا می‌باشد. والسلام.
روح‌الله الموسوی الخمینی



سند تکان‌دهنده دیگری که در خاطرات منتظری به آن اشاره شده پاسخ دجال خون‌آشام به ابهام و سؤال! موسوی ‌اردبیلی قاضی‌القضات وقت رژیم، که خود در جنایت و کشتار سرآمد آخوندهای جنایتکار است، می‌باشد. احمد خمینی سؤال موسوی اردبیلی را در پشت متن حکم خمینی خطاب به او می‌نویسد:
«بسمه‌تعالی
پدر بزرگوار حضرت امام پس از عرض سلام آیت‌الله موسوی اردبیلی در مورد حکم اخیر حضرتعالی در‌باره منافقین ابهاماتی داشتند که تلفنی در سه سؤال مطرح کردند.
1ـ آیا این حکم مربوط است به آنهایی که در زندانها بوده‌اند و محاکمه شده‌اند و محکوم به اعدام گشته‌اند ولی تغییر موضع نداده‌اند و هنوز هم حکم در مورد آنها اجرا نشده است یا آنهاییکه حتی محاکمه هم نشده‌اند محکوم به اعدام‌اند.
2ـ آیا منافقینی که قبلاً محکوم به زمان محدودی شده‌اند مقداری از زندانشان، را هم کشیده‌اند ولی بر سر موضع نفاق می‌باشند محکوم به اعدام می‌باشند.
3ـ در مورد رسیدگی به وضع منافقین آیا پرونده‌های منافقینی که در شهرستانهایی که خود استقلال قضایی دارند و تابع مرکز استان نیستند باید به مرکز استان ارسال گردد یا خود می‌توانند مستقلاً عمل کنند
فرزند شما احمد»

خمینی جنایتکار در پاسخ به سؤالات موسوی‌اردبیلی به‌سادگی و اختصار تمام! می‌نویسد:
«بسمه تعالی
در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید. در مورد رسیدگی به وضع پرونده‌ها در هر صورت که حکم سریعتر انجام گردد، همان مورد نظر است.
روح‌الله الموسوی الخمینی»



منتظری در ادامه خاطرات خود به مواردی اشاره می‌کند که تنها گوشه‌یی از جنایت و سنگدلی خمینی و کارگزاران جنایتکارش را به نمایش می‌گذارد. او به‌نقل از حسینعلی انصاری نماینده‌اش در زندانها نقل می‌کند:
«... شش یا هفت برادر بودند که اینها نماز می‌خواندند، روزه می‌گرفتند، اما حاضر به مصاحبه تلویزیونی نبودند. اینها را به‌این بهانه گفتند که سرموضع هستند و پنج یا شش نفر آنان را اعدام کردند و فقط یک نفر از آنان را که فلج شده بود باقی گذاشتند»....
منتظری در خاطراتش به یک نمونه دیگر اشاره می‌کند و می‌نویسد:
«... آقای اسلامی که دادستان انقلاب فارس بود یک پرونده‌یی را آورده بود پیش من مربوط به‌ دختری که می‌خواسته‌اند او را اعدام کنند. می‌گفت من با اعدام او مخالف بودم اما با اکثریت آرا او را اعدام کردند»....

نامه آخوند محمدحسین احمدی حاکم شرع خوزستان به خمینی جلاد به‌ تاریخ 23مرداد1367 نیز بسیار قابل‌توجه است. وی در نامه به خمینی می‌نویسد:
«... در رابطه با حکم اخیر حضرتعالی راجع به‌منافقین… نظرها و سلیقه‌ها بین افراط و تفریط قرار دارد که به‌تفصیل خدمت حاج احمدآقا عرض کردم و از تکرار آن خودداری می‌شود. من‌باب مثال در دزفول تعدادی از زندانیان به‌نامهای طاهر رنجبر ـ‌ مصطفی بهزادی ـ احمد آسخ و محمدرضا آشوغ با این‌که منافقین را محکوم می‌کردند. نماینده اطلاعات از آنها سؤال کرد: ”شما که جمهوری اسلامی را برحق و منافقین را بر باطل می‌دانید حاضرید همین الآن به‌نفع جمهوری اسلامی در جبهه و جنگ و گلوگاهها و غیره شرکت کنید“. بعضی اظهار تردید و بعضی نفی کردند. نماینده اطلاعات گفت: ”اینها سرموضع هستند چون حاضر نیستند که در راه نظام حق بجنگند“. به‌ایشان گفتم پس اکثریت مردم ایران که حاضر نیستند به جبهه بروند منافقند؟ جواب داد: ”حساب اینها با مردم عادی فرق می‌کند“ و در هر صورت با رأی اکثریت نامبردگان محکوم شدند فقط فرد اخیر در مسیر اجرای حکم فرار کرد. لذا خواهشمند است در صورت مصلحت ملاک و معیاری برای این امر مشخص فرمایید تا مسئولان اجرا دچار اشتباه و افراط و تفریط نشوند»....



منتظری در بخشی از خاطراتش درباره آمار کشته شدگان تنها چند روز پس از شروع ماشین کشتار چنین می‌نویسد:
«... بالاخره دو‌هزار ‌و ‌هشتصد یا سه‌هزار ‌و ‌هشتصد نفر زندانی ـ‌تردید از من است‌ـ از زن و مرد را در کشور اعدام کردند. حتی افرادی که نماز می‌خواندند، روزه می‌گرفتند، طرف را می‌آوردند به او می‌گفتند بگو غلط کردم، او هم به‌شخصیتش بر‌می‌خورد، نمی‌گفت. می‌گفتند پس تو سرموضع هستی و او را اعدام می‌کردند. در همین قم یکی از مسئولان قضایی آمد پیش من و از مسئول اطلاعات قم گله می‌کرد که می‌گوید تندتند اینها را بکشیم، از شرشان راحت شویم، من می‌گویم آخر پرونده‌های اینها را بررسی کنیم یک تجدیدنظری در حکم اینها بکنیم، می‌گوید ”حکم اینها را امام صادر کرده ما فقط باید تشخیص سرموضع بدهیم“. به بعضی افراد می‌گویند تو سرموضعی؟! او هم نمی‌داند که قضیه از چه قرار است می‌گوید بله، فوری او را می‌برند اعدام می‌کنند. بالاخره من احساس کردم که این شیوه درستی نیست تصمیم گرفتم یک نامه به‌امام بنویسم»....

سپس منتظری در خاطراتش به متن نامه‌اش به خمینی، که در تاریخ 9‌مرداد‌67 نوشته اشاره می‌کند. لازم به توضیح است که این اولین نامه‌یی بود که منتظری در ‌رابطه با قتل‌عام زندانیان سیاسی برای خمینی نوشت. وی در بند هشتم و آخرین بند این نامه می‌نویسد:
«... اعدام چند هزار نفر در ظرف چند روز، هم عکس‌العمل خوب ندارد و هم خالی از خطا نخواهد بود».... 
به‌این‌ترتیب، منتظری تصریح می‌کند در ابتدای ‌کار، یعنی چند روز پس از شروع اعدامها (9مرداد) شمار اعدام‌شدگان 3800تن و یا آن‌چنان‌که در نامه به‌ خمینی نوشته است «چندهزار نفر در ظرف چند روز» بوده است. این در حالی است که او در نامه 9مرداد نمی‌توانسته از تعداد اعدام شدگان در اکثر شهرستانها اطلاعی داشته باشد. بنابراین عدد قید شده تنها مربوط به زندان اوین [1] و نه حتی گوهردشت است، زیرا اعدامها در زندان گوهردشت از روز هشتم مرداد آغاز شد.

منتظری سپس می‌نویسد:
”... چند روز بعد هم یکی از قضات خوزستان به نام حجت‌الاسلام آقای محمدحسین احمدی پسر آیت‌الله آقای آشیخ علی‌اصغر احمدی شاهرودی آمد پیش من خیلی ناراحت بود می‌گفت: 'در آنجا تندتند دارند اعدام می‌کنند. به‌یک شکلی نظر اکثریت درست می‌کنند. خوب تشخیص نمی‌دهند. اینها از عملیات منافقین ناراحت هستند و افتاده‌اند به‌جان زندانیان“....

منتظری بر این اساس در تاریخ 13مرداد، نامه دوم خود به خمینی را می‌نویسد و نسبت به این رویه اعتراض می‌کند. او در این قسمتی از خاطراتش پس از نوشتن متن نامه دوم ادامه می‌دهد:
«... این نامه دوم من راجع به‌این موضوع بود. بعد من دیدم آنها دارند کارشان را ادامه می‌دهند. اول محرم شد من آقای نیری که قاضی شرع اوین و آقای اشراقی که دادستان بود و آقای رئیسی معاون دادستان و آقای پورمحمدی که نماینده اطلاعات بود را خواستم و گفتم الآن محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگهدارید»....



بنابراین به‌تصریح منتظری تا اول ماه محرم که مطابق است با 23مرداد قتل‌عام زندانیان سیاسی با همان شدت روزهای اول ادامه دارد.
وی می‌افزاید: «... رئوس مطالبی را که یادداشت کرده‌ بودم در این جلسه با آنها صحبت کردم و بعد یک نسخه از آن را به آنها دادم که برای شما می‌خوانم».... تاریخ این یادداشت 24مرداد و خطاب آن به آقایان نیری قاضی شرع، اشراقی دادستان، رئیسی معاون دادستان، پورمحمدی نماینده اطلاعات در اوین برای اجرای حکم امام می‌باشد»...

منتظری در ادامه این مطلب می‌نویسد:
«... بالاخره این جریان گذشت بعد از مدتی یک نامه دیگری از امام گرفتند برای افراد غیرمذهبی که در زندان بودند. در آن زمان حدود پانصد نفر غیرمذهبی و کمونیست در زندان بودند، هدف آنها این بود که با این نامه، کلک آنها را هم بکنند و به‌اصطلاح از شرشان راحت شوند»....

هم‌چنان‌که از متن مشخص است فاصله بین نامه 24مرداد منتظری با نامه جدیدی که خمینی برای کشتار زندانیان غیرمجاهد می‌نویسد، چند هفته فاصله است. تحقیقات مجاهدین در همان زمان نیز نشان می‌داد که حکم خمینی مربوط به‌زندانیان غیرمجاهد حوالی 15شهریور یعنی حداقل سه هفته بعد از 24مرداد ابلاغ شده. به‌این ترتیب در تهران قتل‌عام زندانیان مجاهد تا بعد از 15شهریور یعنی بیش از 40روز ادامه داشته است.
با کمال تأسف منتظری در این کتاب فاش نمی‌کند که قتل‌عام شامل کدام شهرستانها و در هر شهرستان شامل حال چه تعداد از زندانیان شده است. اما سؤال موسوی‌اردبیلی از خمینی به‌خوبی نشان می‌دهد که قتل‌عام نه‌تنها در مراکز استان، بلکه در بسیاری دیگر از شهرهای کشور نیز جریان داشته است.
تحقیقات واحد تحقیق شهیدان قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال‌67 نشان می‌دهد قتل‌عام زندانیان مجاهد علاوه بر تهران در شهرهای مختلف کشور از جمله کرمانشاه، زنجان، مشهد، اراک، همدان، ارومیه، سمنان، رودسر، اهواز، قم، ساری، قائمشهر، شهرکرد، خرم‌آباد، زاهدان، کرج، تبریز، سبزوار، رشت، مسجدسلیمان، شیراز، اصفهان، سنندج، بابل، لاهیجان، بندرانزلی، چالوس، بروجرد کاشان، منجیل، گرمسار، فسا، اندیمشک، بهبهان، کلاچای، گچساران، کرمان، صومعه‌سرا، ابهر، شاهین‌شهر، دزفول، اسلام‌آباد، کرند، ایلام، برازجان، تویسرکان، پلدختر، اردبیل، شاهرود، گرگان، گنبد، شهرضا، لنگرود، آمل، الیگودرز، قوچان، ماکو، قزوین، بیرجند، بندرعباس، مراغه، بندرماهشهر، بوشهر، خوی، کازرون، سلماس، گلپایگان، اصطهبانات، علی‌آباد شیراز جریان داشته‌است و در شماری از این شهرها حتی یک نفر زندانی هم از موج قتل‌عام زنده نمانده است. اگر‌چه تمرکز قتل‌عام در ماههای مرداد و شهریور بوده است اما گزارشهای بسیاری وجود دارد که قتل‌عام زندانیان سیاسی تا پایان سال67 در سراسر ایران با روشهای مختلف ادامه داشته است.
در قسمت دیگری از کتاب خاطرات منتظری به پاسخ خمینی به منتظری اشاره دارد. در این نامه خمینی شخصاً مسئولیت تام و تمام دستور کشتار را به‌عهده گرفته است. او از طریق پسرش احمد که در ضمن کاتب او نیز بود، در نامه‌یی به تاریخ 15مرداد67 خطاب به منتظری تصریح می‌کند:
«... شما که می‌دانید من نمی‌خواهم سرسوزنی به بی‌گناهی ظلم شود ولی دید شما در مورد ضدانقلاب و به‌خصوص منافقین را قبول ندارم. مسئولیت شرعی حکم مورد بحث با من است جنابعالی نگران نباشید. خداوند شر منافقین را از سر همه کوتاه فرماید»....

بنابراین منتظری به‌خوبی به مسئولیت خمینی و فرمانهای او برای کشتار مجاهدین نه تنها در قتل‌عام زندانیان سیاسی که پیش از شروع مقاومت مسلحانه در فردای 30خرداد سال 60، به‌خوبی آگاه بود و تلاش برای کتمان این حقیقت، به‌هیچ‌وجه قابل توجیه نیست.
آخوند محمد یزدی، رئیس قوه قضاییه وقت رژیم، درباره قتل‌عام زندانیان سیاسی در مصاحبه با روزنامه اطلاعات به تاریخ 9خرداد69 می‌گوید:
«... امام فرموده‌اند… حکم قضایی درباره منافقین (این است) که مجموع سازمان و تشکیلات محکوم شده، نه فردفرد، تا در تطبیق عنوان محارب و مفسد روی افراد تردید شود»... [2]

بله واقعیت این است حکم قتل‌عام زندانیان سیاسی نه در سال‌67 بلکه سالها قبل از سوی خمینی به تمام دست‌اندرکاران جنایت ابلاغ شده بود. اگر تا سال‌67 به تأخیر افتاد تنها و تنها به این دلیل بود که خمینی در اوضاع و احوال سیاسی آن زمان بیش از این نمی‌توانست قیمت سیاسی بدهد. اما بعد از نوشیدن زهر آتش‌بس برای جلوگیری از فوران نارضایتی مردم و حفظ نظامش تنها چاره را کشتار و قتل‌عام سی‌هزار زندانی مجاهد و مبارز دید... !
[1] بر اساس بررسیهای واحد تحقیق شهیدان قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال‌67، اولین سری اعدامها یک‌روز پس از پذیرش قطعنامه‌598 از سوی خمینی (27تیرماه1367) در برخی از شهرها از جمله تهران و ایلام... آغاز شده است. اما زمان شروع قتل‌عام در همه شهرستانها یکسان نبوده است کما این‌که در زندان گوهردشت هشتم مرداد شروع شد بنابراین منتظری در 9‌مرداد در اولین نامه خود به خمینی 3800‌نفری را که در آمار ذکر کرده تنها آمار زندان اوین و نه حتی زندان گوهردشت بوده است.
[2] روزنامه اطلاعات رژیم 9‌خرداد 1369.

تظاهرات و راهپیمایی ضد امپریالیستی یاران و همپیمانان آخوندها و بازاریان حکومتی در تهران .


تظاهرات و راهپیمایی ضد امپریالیستی یاران و همپیمانان آخوندها و بازاریان حکومتی در تهران .





تظاهرات و راهپیمایی ضد امپریالیستی یاران و همپیمانان آخوندها و بازاریان حکومتی در تهران .

به مناسبت آغاز سال تحصیلی .( ۱ )


به مناسبت آغاز سال تحصیلی .( ۱ )







به مناسبت آغاز سال تحصیلی .( ۱ )


آن چه که امروزه بنام آموزش و پرورش اسلامی در کشور ما در جریان است ، منهای حضور فعال معلمین مسئول و متعهد به انسان بودن در بخشهای مختلف آموزشی و اداری آن ، هدایت و برنامه ریزی و گردش کارآن را تماما حوزه های در واقع جهلیه قم به عهده دارد . کنترل و تحت نفوذ درآوردن سیستم آموزش و پرورش و سیستم قضایی و حقوقی و جزا از آرزوهای دیرین آخوند های شیعیی بود که از ابتدائی که از جبل العامل لبنان در عصر صفویان قدم به ایران گذاشتند در دل و در سر داشتند و تا به امروز که نه تنها این نهاد های استراتژیک و حیاتی که تمام عیار بر جان و مال و نوامیس مردم ایران دست یازیدند و مسلط شدند و حکومت میکنند و ولایت دارند .
قبل از این که به توضیحات بیشتری در این زمینه بپردازم لازم میدانم که به مصاحبه مهران مجیدی نماینده ستاد همکاری حوزه علمیه و آموزش و پرورش آخوندها با خبرگزاری تسنیم در تاریخ ، ۲۴/آذر/۱۳۹۲بپردازم . تا معلوم شود که چرا امروزه روز با این همه جنایت و خیانتی که از جانب حکومت آخوند های حکومتی بر جامعه ما اعمال میشود ! وعلی القاعده اول از همه و جلو تر از همه این معلمین و دانشجویان بودند و هستند که باید صدایشان بلند شود و بر آشوبند ! به این شکل در یک خفقان محض قرار گرفته و آب از آب تکان نمیخورد . او در این مصاحبه میگوید
تفاهم نامه‌ای میان آموزش‌وپرورش شهر تهران و حوزه علمیه برادران به امضا رسید که : «مدرسه دولتی به مدرسه وابسته به حوزه علمیه تبدیل می‌شود و مدیریت حوزه با استقرار روحانی ثابت در این مدارس مدیریت تربیتی مدارس را بر عهده خواهد داشت،» محتوای برنامه‌ها طبق شیوه‌ نامه فرهنگی و تربیتی تایید شده کارگروه و توسط مدیر مدرسه اجرا خواهد شد. در مورد مفاد تفاهم نامه توضیح میدهد که اداره کل آموزش و پرورش متعهد میشود که محور های زیر را به موقع اجرا بگذارد
*
تشکیل جلسه با مدیران و معاونان پرورشی مناطق و مدیران مدارس منتخب جهت ابلاغ و توجیه طرح، ابلاغ شیوه نامه فرهنگی و تربیتی به مدارس،‌ابلاغ مفاد تفاهم نامه به مناطق و مدارس تحت پوشش
*
تعیین مکان مشخص برای روحانی به عنوان دفتر کار برای ارائه مشاوره،‌پاسخگویی به سوالات و ارتباط با خانواده‌ها
*
زمینه سازی برای استفاده مستمر از روحانی مدرسه و اساتید حوزه علمیه در جلسات خانواده‌ها، دانش آموزان و معلمان و هماهنگی با مدیریت مدرسه برای حضور روحانی در بخشی از کلاس‌های پرورشی به صورت منظم در هر پایه تحصیلی
و تعهدات مدیریت حوزه علمیه…..؛
*
جذب، آموزش و اعزام مبلغان مدارس امین ( مدارسی که بوسیله حوزه آخوند ها اداره میشوند )
*
تهیه و تدوین برنامه‌های تربیتی و فرهنگی منطبق با ضوابط شورای عالی آموزش و پرورش
*
تامین نیازهای مذهبی مدارس شامل اعزام استاد،‌تامین محتوای فرهنگی
*
برنامه ریزی لازم برای ارائه مشاوره به دانش آموزان، نظارت بر محتوای برنامه‌‌ها و فضاهای تربیتی و فرهنگی مدارس از جمله کتابخانه و سایت
*
اهتمام برای اقامه نماز جماعت در مدارس،‌ارتباط مبلغان با دانش آموزان در خارج از کلاس!! مثل زنگ تفریح، صبحگاه و بهره‌مندی از تمام ظرفیت‌های موجود برای اجرای طرح تربیتی.
خبر فوق و اخبار مشابه آن از قبیل همکاری حوزه و وزارت خارجه ، حوزه و وزارت اقتصاد و دارائی ، حوزه و ..... مدتها است که بخشی از ستون خبری روزنامه های وابسته به رژیم را در داخل کشور به خود اختصاص داده است . مردم هم به مرور عادت کرده اند که بشنوند از همکاری حوزه و خانه هنر ، حوزه و مثلا سینما و قس علی هذا . ولی چه چیزی ضرورت این اعلان موجودیت ها را بر می طلبد ، این که مردم همواره بدانند که روحانیت حکومتی جزو لاینفک زندگی روزانه مردم شده است . اگر تا دیروز ما برای ضرورت وجود روحانیت استدلال میکردیم که اچه کسی در گوش نوزادان ما اذان و تشهد بخواند، چه کسی عهده دار نماز میت برای اموات ما باشد و چه کسی صیغه های محرمیت و عقد و نکاح را جاری کند و … جز آخوند ها !! حالا مردم باید بدانند از ب بسم الله زندگیشان در عصر اینترنت و عصر کبیر آگاهیها و صلاحیت های علمی و تخصصهای نانويي تا میم رحمن و رحیمی اشان تحت نظارت و صلاحدید آخوند ها و سیستم های کنترلی آنها یعنی در نهایت پاسداران باید باشد
.آموزششان را آخوند ها تدوین میکنند ، امور داخله و خارجه شان را آخوند ها برنامه ریزی میکنند،‌اقتصاد و دارائی و برنامه را هم آنها پی میریزند ، جنگ و دفاع را آنها تشخیص میدند و برنامه ریزی میکنند و و خلاصه در این مملکت جز آخوند و حوزه هیچ منبع و انسان ذیصلاح دیگری وجود ندارد !! قحط الرجال مطلق ،.

۱۳۹۵ مرداد ۱۵, جمعه

سلطنت و سلطنت طلبی


سلطنت و سلطنت طلبی 


درباره سلطنت و سلطنت طلبی
طبق اصل سی و پنجم متمم قانون اساسی رژیم سلطنتی: «سلطنت ودیعه یی است که به موهبت الهی از طرف ملت به شخص پادشاه تفّویض شده» است.
در سال 1304 رضا خان سردار سپه، پس از تقریباً 5سال کشاکش در پی کودتای انگلیسی سوم اسفند 1299، احمد شاه قاجار را خلع و سلطنت را از آن خود کرد.
طبق اصل سی و ششم، «موهبت الهی» بازنگری شد و مقرر گردید سلطنت «به شخص اعلیحضرت شاهنشاه رضا شاه پهلوی تفویض شده و در اعقاب ذکور ایشان نسلاً بعد نسل برقرار خواهدبود».

اصل سی و هفتم مسأله جانشینی شاه را هم حل نموده و می‌گفت: «ولایتعهد با پسر بزرگترپادشاه که مادرش ایرانی الاصل باشد خواهد بود. در صورتی که پادشاه اولاد ذکور نداشته باشد تعیین ولیعهد بر حسب پیشنهاد شاه و تصویب مجلس شورای ملی به عمل خواهد آمد مشروط بر آنکه آن ولیعهد از خانواده قاجارنباشد ولی در هر موقعی که پسری برای پادشاه به‌وجود آید حقاً ولایتعهد با او خواهد بود». به این ترتیب سلطنت رضا شاه آببندی شد تا از هر گونه رخنه و داعیه خانواده قاجار که «موهبت الهی» را «نسلاً بعد نسل» از آن خود می‌دانستند، مصون بماند.

اصل سی وهشتم هم می‌گفت: «در موقع انتقال سلطنت، ولیعهد وقتی می‌تواند شخصاً امور سلطنت را متصدی شود که دارای 20سال تمام شمسی باشد. اگر به این سن نرسیده باشد نایب السلطنهیی از غیر خانواده قاجاریه از طرف مجلس شورای ملی انتخاب خواهد شد».
اما هنگام ازدواج ولیعهد (محمد رضا) با شاهزاده فوزیه از خانواده سلطنتی مصر، مشکلی وجود داشت که رضا شاه دیکتاتور آن را هم با اشاره انگشت، حل و فصل کرد. مشکل این بود که ولیعهد بعدی طبق اصل 37 باید از مادر ایرانی الاصل میبود. بنابراین در آستانه این ازدواج، «قانون تفسیر اصل سی و هفتم مصوب چهاردهم آبانماه 1317 شمسی» مشکل را به‌شرح زیر حل کرد:
«ماده واحده-منظور از مادر ایرانی الاصل مذکور در اصل سی وهفت متمم قانون اساسی اعم است از مادری که مطابق شق دوم از ماده 976 قانون مدنی دارای نَسَب ایرانی باشد یا مادری که قبل از عقد ازدواج با پادشاه یا ولیعهد ایران به‌اقتضای مصالح عالیه کشور به پیشنهاد دولت و تصویب مجلس شورای ملی به موجب فرمان پادشاه عصر صفت ایرانی به او اعطا شده باشد». به این ترتیب به فوزیه که بعداً از محمدرضا شاه طلاق گرفت «صفت ایرانی» اعطاشد.
ملاحظه می‌کنید که:
اولاً-سلطنت، نه در تعریف ملوکانه آن، نه در عملکرد و نه در سابقه تاریخی، هیچ‌گاه امری طلبیدنی و موکول به خواسته و رأی مردم نبوده است. بنابراین چیزی به‌نام سلطنتطلبی از اساس موضوعیت ندارد. انگلیسیها هم اول می‌خواستند، سلسله قاجار را منقرض کنند و رضا خان را با الگوبرداری از ترکیه بهعنوان رئیسجمهور روی کار بیاورند. اما مخالفت نیروهای ملی و رجال بزرگی مثل مدرس و مصدق این برنامه را به شکست کشاند و آن را به بایگانی سپرد. اما از بد روزگار و تحت حمایت انگلیسیها، مدتی بعد پروژه به سلطنت رساندن رضا خان سردار سپه به اجرا درآمد که جزئیات آن در کتابهای تاریخ آن روزگار نوشته شده است.

ثانیاً-جبهه مردم ایران، هم‌چنان‌که نمیپذیرد خمینی و خامنهای نمایندگان و ولی امر خدا باشند، نخواهد پذیرفت که سلطنت ودیعه و موهبتی الهی است. وانگهی چگونه می‌توان رأی نسلهای آینده را هم پیش فروش نمود که باید سلطنت «اعقاب ذکور ایشان نسلاً بعد نسل» را هم بپذیرند. آخر چرا؟
و اگر این منطق درست است چرا هیچ‌کدام از سلسلههای سلطنتی ایران که یکی پس از دیگری ماقبل خود را با زور شمشیر و با عسکر و لشگر برمیانداختند ، «موهبت الهی» در «اعقاب ذکور»، یعنی فرزندان پسر سلسله قبلی را نپذیرفتند. حتی طبق اصل سی و هفتم بالا، شرط هم گذاشتند که مبادا ولیعهد و نایبالسلطنه از سلسله قبلی باشد. کما این‌که احمد شاه قاجار تا سال 1308 که در 33سالگی در پاریس درگذشت، خود را شاه قانونی مشروطه می‌دانست و بعد از او هم برادرش محمد حسن میرزا، که ولیعهد احمد شاه بود، و در سال 1321 در لندن درگذشت خود را پادشاه قانونی مشروطه و صاحب قانونی همان «موهبت الهی» می‌دانست.

ثالثاً-قیاس بین اسپانیا و انگلستان با ایران در امر سلطنت، به گواهی تاریخ و همه واقعیات، قیاس معالفارق است. زیرا آنها کشورهای صنعتی جهان اوّل هستند. با اقتصادهای شناخته شده و نه ایران شاه زده و خمینی گزیده با سوابقی که هر دانش آموز دبیرستانی می‌داند. قصد ورود به مباحث تئوریک از قبیل «شیوه تولید آسیایی» و علل دیکتاتور خیزی این منطقه از جهان را هم ندارم و به همین میزان کفایت می‌کنم.

رابعاً-به حکم عقل سلیم و وجدان منصف، چرا «سلطنت طلبان» باید با دستاویز قراردادن جنایتها و تبهکاری مضاعف دار و دسته خمینی، در مورد پرونده مختومه سلطنت در ایران دچارتوهم باشند؟ دفاع از گذشته و رژیم سلطنتی سابق، قبل از هر چیز به زیان آینده و به سود وضعیت موجود است.

۱۳۹۵ تیر ۳, پنجشنبه

رفراندوم در انگلیس Finland


رفراندوم در انگلیس




رفراندوم در انگلیس
همراهی با اتحادیه اروپا ، آری ....یا..... خیر
باقر رئیس الساداتی



امروز مردم انگلیس به پای صندوق های رآی میروند تا در رفراندمی که دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس از حزب محافظه کار ، در هنگام انتخابات پارلمانی سال گذشته اش ، قول آن را به مردم داده بود شرکت کنند. از دیر باز است که بخشی از مردم انگلیس که بیشتر از میان هواداران احزاب دست راستی و کنسرواتیوها وگروههای نژادپرست و راسیست میباشند زمزمه جدایی بریتانیا از اتحاد یه اروپا را در جامعه انگلیس رواج داده اند. بهانه آنها برای این ایده و خواست ، هجوم سیل آسای مهاجران از کشورهای اروپای شرقی به انگلیس و پر کردن بازار کار و استفاده از مزایا و حقوق سوسیالی و به خصوص خدمات عالی درمانی است که تنها در انگلیس میتوان آن را دید و نه در هیچ کشور دیگر اتحادیه اروپا و قس علیهذا . مردم انگلیس از حضور این میزان مهاجر در کشورشان به تنگ آمده و احساساتشان هم بوسیله سیاستمداران پوپولیست و احزاب حاشیه ایی که قدرت مانوری جز در فضای بحران های اجتماعی ندارند بر انگیخته میشود و به یاد دوران عظمت امپراطوری بریتانیا به قول معروف فیلشان یاد هندوستان نموده است و خواهان بازگشت به آن دوران شده اند.
دیوید کامرون علیرغم مخالفت خود و بخش بزرگی از حزب محافظه کار با این ایده جدایی طلبانه از اتحادیه اروپا ، اما بنا بر سنت دموکراسی باید به قولی که در هنگام انتخاب حزبش برای تشکیل دولت به رآی دهندگان داده بوده است وفا کند و رفراندم بودن و یا ترک اتحادیه اروپا را به منصه اجرا بگذارد . اکنون روزی است که مردم به پای صندوقهای رآی میروند . اما مردمی که به نظر من درصد بسیار بالایی از آنها دقیقا در جریان خوب و بد تصمیمشان هستند . چند روزی است که برای ( نوه تراپی ) در لندن هستم و شاهد جد و جهد رسانه های عمومی و علی الخصوص رادیو و تلویزیون دولتی بریتانیا که تقریبا همه ساعتهای خود را در پرداختن به اهمیت این رفراندم سرنوشت ساز صرف نموده اند.
حضور بالاترین شخصیتهای سیاسی دولتی ، از مخالفین و موافقین طرح جدایی ، تا پایین ترین اقشار مردمی ، از اساتید دانشگاه ها، اقتصاد دانان ، جامعه شناسان ، نویسندگان ، نمایندگیهای خارجی و کارگران ، تا زنان خانه دار ، صاحبان مشاغل ، مدیران ، و تولیدکنندگان ، تا حتی خارجیان و مهاجرین در رادیو ها و تلویزیون ها و نشریات مختلف و روزنامه ها همه و همه حیرت انگیز است .هزاران ساعت بحث و گفتگو و مصاحبه و مناظره ، دهها برنامه و شو تلویزیونی ، طنز و بحث های جدی برای همه اقشار مختلف مردمی در سطوح مختلف اجتماعی !
تا جایی که من متوجه شده ام و در برنامه ها و مناظره های تلویزیونی دیده ام ، اغلب شهروندان عاقل و آینده نگر و اقشار تحصیلکرده و دانای جامعه انگلیس خواهان باقی ماندن انگلیس در اتحادیه اروپا هستند و اکثر کسانی که خواهان جدایی از اتحادیه هستند بوضوح از میان فرصت طلبان و کسانی میباشند که فقط جلو پای خود را نگاه میکنند و خواهان رسیدن به آرزوهایی هستند که در واقع سرابی بیش نیست و تحت تآثیر احزاب راست و نژادگرایانه هستند. در میان احزاب سیاسی ، حزب کارگر ، و بخشی از حزب محافظه کار از جمله جناح کامرون نخست وزیر فعلی و اعضای دولت ، گردون براون ، و جان میجر نخست وزیران دوره های قبل خواهان باقی ماندن در اتحادیه هستند. شخصیتهای پوپولیستی همچون شهردار سابق لندن بوریس جانسون و نایجل فاراز از رهبران راست افراطی و… در صفوف جدایی طلبان .
. آن چه که برای من قبل از هرچیز جالب و دیدنی بود روح دموکراسی و موجودیت یک سیستم دموکراتیک است که به انسانها فرصت اندیشیدن و انتخاب را میدهد .

به دنبال یادداشت ارائه شده در روزنامه تایمز، جورج آزبورن وزیر دارایی انگلیس گزارشی ۲۰۰ صفحه ای ارائه داده است که از اصلی ترین موضوعات مطرح شده در آن می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
*با خروج از اتحادیه، درآمد ملی انگلستان تا سال ۲۰۳۰ میلادی به میزان ۶ درصد کمتر از مقدار کنونی آن خواهد بود.
* با خروج از اتحادیه، کاهش ایجاد شده در تولید ناخالص ملی به طور سالانه معادل ۴۳۰۰ پوند (۶۰۰۰ دلار) به ازای هر خانواده انگلیسی خواهد بود.
* با خروج از اتحادیه، موانع موجود بر سر راه تجارت افزایش یافته، صادرات متحمل ضربه شده و سطح سرمایه گذاری های خارجی و داخلی کاهش می یابد.
*با خروج از اتحادیه، بسیاری از مشاغل تجاری دستکم بخشی از عملکرد خود را به خارج از کشور منتقل می کنند تا از مزایای بازار واحد اروپا بهرمند شوند.
*همزمان با تضعیف اقتصاد، نرخ بازپرداخت سود افزایش می یابد چرا که سرمایه گذاران در ازای حمایت از دولت برای تامین هزینه بدهی هایش، سود بیشتری طلب می کنند.
در عین حال آزبورن پیش بینی می کند که در صورتی که مردم در همه پرسی ۲۳ ژوئن به خروج از اتحادیه رضایت بدهند، سه سناریوی محتمل پیش پای انگلستان قرار می گیرد.
*انگلستان مجبور به تبعیت از مدل نروژ خواهد بود. لازم به ذکر است که نروژ عضو اتحادیه اروپا نیست اما از اعضای ناحیه اقتصادی اروپا بوده و این مساله فرصت تجارت با بازار اتحادیه اروپا را برای آن فراهم می کند.
در عین حال، نروژ با اتحادیه اروپا روابط تجاری دارد و سالیانه مبلغی را به بروکسل پرداخت می‌کنند اما تنها برخی از قواعد اتحادیه اروپا را در زمینه تجاری پذیرفته است.
*انگلستان مجبور به انعقاد یک قرارداد دو جانبه با اتحادیه اروپا شبیه به آنچه که بین کانادا و اتحادیه وجود دارد، خواهد شد. لازم به ذکر است که فرایند حصول توافق کانادا – اتحادیه اروپا هفت سال به طول انجامید.
*انگلستان مجبور به برقراری رابطه تجاری با اتحادیه اروپا تحت قوانین سازمان تجارت جهانی خواهد بود و پیروی از این مدل منجر به ایجاد رابطه ای خواهد شد که اتحادیه در حال حاضر با کشورهایی چون روسیه و برزیل دارد.
آزبورن در نهایت اخطار داد که هر یک از این سناریوها معایب خاص خود را داشته و به طور قطع به اقتصاد انگلستان لطمه خواهد زد.
در پایان حدس من اما ، رآی مردم انگلیس بر ماندن در اتحادیه اروپا خواهد بود.
باقر رئیس الساداتی 
۲۳.۶.۲۰۱۶