جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ آذر ۱۸, پنجشنبه

از فنلاند ، شریعت خواهی Finland

از فنلاند ۲۹ نوامبر ۲۰۱۶






از فنلاند




اپیشنهاداتی برای اجرای برخی قوانین بر اساس شریعت به فنلاند هم داده شده است !!؟.
محقق اسلام شناس فنلاندی آقای یاکو همن آنتیلا Jaako Hämeen- Anttila پروفسور در دانشگاه از دانشگاه ادینبوری ،میگوید آن طور هم که تبلیغ شده است قوانین شریعت متعلق به عصر حجر نیست!!!؟ او که استاد و پروفسور اسلام شناسی میباشد میگوید اگر چه مسلمانان در فنلاند چندان خواهان اجرای قوانین قضایی بر اساس شریعت نیستند اما بسیارند مسلمانان فنلاندی که حامی شریعت هستند.
شش سال قبل ، جماعتی از مسلمین فنلاند خواهان رسیدگی به بعضی از امورات قضاییشان در دادگاههای فنلاند بر اساس قوانین شریعت و حکم قرآن شده بودند . از جمله این امورات اجرا و حل و فصل مسئله طلاق بر اساس قوانین موجود درشریعت بود . یکی از جوامع اسلامی در فنلاند در سال ۲۰۱۰ پیشنهادی را در مورد ضمیمه کردن قوانین شریعت در مورد ازدواج و طلاق شرعی به قوانین فنلاندی در این زمینه را داده بود .، از جمله این قوانین به عنوان مثال در مورد طلاق فرصت ۶ ماهه دادن به زوجین متقاضی جهت صلح و در صورت حادثه طلاق مجاز نبودن ازدواج مجدد برای زن تا سه ماه بعد از طلاق ( نگه داشتن عده ) و بعد از آن مجاز به ازدواج مجدد .
وزارت داگستری اما در قبال این درخواست واکنش نشان داده و اعلان نموده است که در فنلاند قوانین فنلاند ساری و جاری است و همه مردم از هر نوع دین و ایدئولوژیی مشمول بر این قوانین هستند و در مورد صاحبان ایدئولوژیهای مختلف هم فرقی نمیکند .
پروفسور یاکو آنتیلا اما میگوید چرا نباید چنین چیزی که هم اکنون در بعضی از کشور های بزرگ غربی همچون انگلیس و کانادا که از شمار بالایی از مسلمانان برخوردار هستند مورد پذیرش و قبول قرار گرفته و ساری و جاری است در سایر کشور های غربی به رسمیت شناخته نشود . در این کشورهای غربی این گونه قوانین به نفع شریعت خواهان ، تغییر کرده و مشگلی هم پیش نیامده ، چرا در مابقی کشور های غرب نه !!!؟ به نظر او ویژه گیها و اهمیت قوانین و شرایط حاکم بر خانواده در چارچوب قوانین شریعت تضاد عمده ای با سیستم حقوقی در غرب ندارد .
به نظر او مسلمانان اروپا ، خود ، خواهان اجرای قوانین حقوق جزایی اسلامی همچون شلاق زدن و سخت گرفتنهای قوانین شریعت اسلامی در غرب نیستند ، اما قوانینی همچون طلاق و قوانینی همچون ارث و توارث که در قرآن هست ، مباینت چندانی با قوانین موجود در قوانین حقوق قضایی در حد اقل فنلاند ندارد !!!!؟ به جز این که در قوانین فنلاند مرد و زن به یک نسبت ارث میبرند ولی در قوانین شریعت فرزندان ذکور ( پسران ) دو برابر اناس ( دختران ) از ارث بهره مند میشوند واین در صورتی است که فرزندانی وجود داشته باشند !. ولی چنانچه فرزندی وجود نداشت اموال مرحوم به پدر و مادرش میرسد و در این صورت هم پدر دوبرابر مادر از ارث برخوردار میشود !!!!؟
اما تفاوتهایی هم در مسئله طلاق میان قوانین مدرن در فنلاند و نظام شریعت در اسلام موجود است ک اهم آن هم این است که در طلاق به شیوه شریعت اسلام در هر صورت مرد است که تصمیم به جدایی میگیرد اما زن میبایست برای تصمیم درخواست طلاقش دلیل قانع کننده ای برای محکمه ارائه بدهد و در صورت پذیرش محکمه ممکن است طلاق جاری شود و آنهم با شرط نگهداشتن سه ماه ( عده ) .در قوانین فنلاند هردو نفر ذوج به دلخواه خود از حق تقاضای طلاق بنا بر دلایل خاص خودشان به کاملا مساوی و آزادانه و به هر دلیلی برخوردارند. 
از نکات دیگر متفاوت و متناقض در شریعت و قوانین حقوقی فنلاند از نظر پروفسور آنتیلا حق حضانت فرزندان است، در فنلاند مادران از جایگاه بسیار قوی و محکم حقوقی برای حضانت و نگهداری بچه ها در صورت طلاق برخوردار میباشند ! و این الزاما به آن معنا نیست که پدران از حقوقی برخوردار نباشند اما میتواند بسیار بستگی داشته باشد به قراردادی که والدین در بین خود قرار خواهند داد و یک سیستم اجتماعی هم بر خوب اجرا شدن آن قرار داد نظارت خواهد داشت . اما در سیستم شریعت حق حضانت عملا برای پدر است ولی بچه ها را در دوران کودکی به مادران میسپارند اگر مادر بپذیرد !! و پدران باید مخارج آنها را تأمین نمایند. و با رسیدن بچه به سنین ۶ و یا ۷ سالگی بچه در اختیار پدر قرار میگیرد.
در زمینه های دعاوی حقوقی ، در دادگاهای شریعت موجود در غرب رضایت طرفین دعوا برای قاضی کفابت میکند برای ختم دادگاه ، البته در بسیاری از زمینه ها تفاوتهایی بین برداشتهای حقوق در شریعت وجود دارد . ممکن است قاضی در مدرسه ای تحصیل کرده باشد که قانونی را طوری دیگری نسبت به سایر مدارس آموزش شریعت تفسیر و توجیه کرده باشند. پروفسور آنتیلا این مورد را تشبیه میکند به نوع قضاوتی که در دادگاهها و دادگاههای تجدید نظر اعمال میشود . پروفسور آنتیلا خاطرنشان میکند که البته قوانین شریعت در دنیای فعلی ما به جز در چند کشور نظیر عربستان سعودی و ایران و پاکستان در جاهای دیگری اعمال نمیشود. این بدان معنی است که قوانین شریعت اسلامی در سایر کشور های اسلامی تحت تأثیر قوه مقننه آن کشور ها است . 
یکی از بارزترین تفاوتهای سیستم حقوقی در کشور فنلاند با سیستم شریعت در این است که در سیستم شریعت بدون استثنا قضات همه از میان مردان هستند . ولی در فنلاند بیش ار نیمی از قضات از میان زنان هستند. ولی با وجود این پروفسور آنتیلا تأکید میکند که در عین حال این قوانین قرانی قوانینی برای عصر حجر و یا قرون وسطیی نیستند !! او در ادامه توضیح میدهد که البته ورود زنان به منصه قضاوت در فنلاند نیز بسیار تازه و جدید است و هرگز قوانین به عقب بر نخواهند گشت که مثلا زوجین برای امر طلاق محتاج دلیلی خاص باشند. 
اما امام و رهبر عقیدتی بخشی از جامعه مسلمانان فنلاند آقای انس حجار معتقد است چیزهای بسیاری در جامعه مسلمین فنلاند وجود دارد که جای اعمال قانونی آن در قوانین فنلاند خالی است و باید شریعت جای آن را پر کند !!. امام انس حجار توضیح میدهد ، وقتی که قوانین فنلاند هیچگونه قرارداد ازدواجی را در خارج از مرزهای فنلاند و قوانین فنلاند به رسمیت نمیشناسد ، طلاق هم از نظر این قوانین به خودی خود نمیتواند مورد رسمیت قوانین فنلاندی باشد ، برای همین در این زمینه باید برخی از قوانین شریعت به حوزه قوانین فنلاند وارد شود. 
پرفسور آنتیلا فکر میکند که ، ده هزار مسلمان عضو جامعه مسلمین فنلاند نیاز به برخی قوانین خاص خود را دارند که میتوان خواسته آنها را به یک رفراندوم اجتماعی سپرد .

از فنلاند برجام ۳ دسامبر۲۰۱۶ !

از فنلاند 
۳ دسامبر ۲۰۱۶




ایران میگوید مجلسین آمریکا ، کنگره و سنا ، با تصویب لایحه تمدید تحریمهای اقتصادی دهساله علیه ایران عملا قرارداد موسوم به برجام را نقض کرده اند و ایران این حق را برای خود قائل است که تصمیمات مقتضی را برای این قانون شکنی .و نقض عهد آمریکا اتخاذ نماید.
تحریم اقتصادی آمریکا علیه ایران در سال ۱۹۹۶ بوقوع پیوست . در این تحریمها ایران از خرید و معامله سلاح و ابزار جنگی و هرچیزی که کمک به نیروی نظامی ایران باشد را محروم نمود . این تحریم دهسال به دهسال مورد بازنگری و در صورت لزوم خاتمه و یا ادامه آن از طرف مجلسین به دولت ابلاغ میگردد . این برای بار دوم است که ادامه تحریمها برای یک دوره دهساله دیگر تا سال ۲۰۲۷ به تصویب رسیده است. صالحی مسئول برنامه اتمی ایران و از مذاکره کنندگان برجام در مصاحبه ای تأکید نموده است که آقای اوباما نتوانسته است از قوت و ادامه کارآیی برجام حفاظت کند و این عمل آمریکا از نظر ایرا نقض معاهده است و رهبر ایران علی خامنه ای هم دستور داده است که عمل به مثل را دولت حسن روحانی در دستور کار خود قرار دهد. گفتنی است که با تصویب مجدد این تحریمها سخنان پرزیدنت منتخب آمریکا دانالد ترامپ مبنی بر این که دولت آخوند های ایران مادر و صادر کننده و حامی اصلی ترور و تروریزم در منطقه خاورمیانه است رنگ و بوی دیگری میگیرد و در آینده آبستن وضعیت جدیدی در خاورمیانه خواهیم بود.
افزودن توصیف






۱۳۹۵ آذر ۱۶, سه‌شنبه

فنلاند یکصد ساله میشود Finland



فنلاند یکصد ساله میشود 





باقر رئیس الساداتی
۶.۱۲.۲۰۱۶

فنلاند یکصد ساله میشود .


اگر از ورود اقوام مهاجر از روسیه و منطقه بالتیک به این منطقه یعنی فنلاند در ۱۰۰۰۰سال پیش بگذریم و سالیان دراز دست به دست شدن این سرزمین بین دو قدرت منطقه ای بالتیک یعنی سوئد و روسیه نیز بگذریم تاریخ اعلان استقلال فنلاند از طرف مجلس قانون گزاریی که در واقع به عنوان پارلمان سرزمین خود مختار فنلاند در سال ۱۹۰۱ در فنلاند تشکیل شده بود بر میگردد به ششم دسامبر هزار ونهصد وهفده ( ۶ دسامبر ۱۹۱۷) . این اعلان موجودیت و اسقلال کشور فنلاند همزمان شد با پایان جنگ جهانی اول و پیروزی بلشویک ها بر دولت از هم گسیخته روسیه و اعلان دولت بلشویکی در روسیه . دولت جدید بلشویک به رهبری لنین بلافاصله در همان سال استقلال فنلاند را به رسمیت شناخت . اما این استقلال در بطن خود آبستن یک جنگ خونین و برادر کشی بود که میان سرخها یعنی طرفداران کارگران و حزب کارگران با الهام از انقلاب بلشویکی در روسیه از یک طرف و سفیدها یعنی مالکان و زمینداران کشاورز و صاحبان صنایع از طرف دیگر . این جنگ داخلی یک سال بعد از استقلال یعنی ۱۹۱۸ آغاز و به مدت نزدیک به یک سال به طول انجامید .جنگ داخلی ، برادرکشیها و فجایع بسیار زیانباری از قبیل نسل کشی را نیز در خود داشت وعاقبت با پیروزی سفیدها و تمکین سرخها از دولت ائتلاف نوپا به پایان رسید .مجمع قانون گزاری ، سیستم حکومتی در فنلاند را جمهوری اعلان نمود ووضع قوانین را هم به عهده مجلسی قرار داد که نمایندگان آن از طرف آرائ مستقیم مردم انتخاب میشدند. رئیس جمهور نیز براساس قانون اساسی آن زمان به جای پادشاه یا امپراطور ، در رأس دولت قرارمیگرفت *.عمده ترین حادثه سیاسی که در این صد ساله اتفاق افتاد جنگی خانمانسوز و وحشتناکی بود که بین فنلاند و شوروی استالینیستی در گرفت. استالین از موقعیت آشفته جهانی درهنگامه جنگ جهانی دوم استفاده نمود و میخواست دوباره فنلاند را به کشور شورا ها برگرداند . بهانه اش برگرداندن دو بندرمهم فنلاندی ، بندرتورکو و بندرهانکو ، به شوروی بود ، اگر چه دسته جاتی از کمونیستهای فنلاند همچون حزب توده ایران در ایران ** این حق را برای استالین به رسمیت شناخته و خواهان واگذاری این بنادر به شوروی شدند اما مردم و ملیون فنلاند بشدت مخالفت کرده و حاضر نشدند حتی یک وجب از خاکشان را به استالین واگذار کنند. استالین و ارتش بلشویک او فکرمیکرد با اولین حمله تمام فنلاند را تصرف خواهد کرد ولی او سخت در اشتباه بود ، فنلاندیها در این جنگ آن چنان رشادت و فداکاریها و مقاومتی از خود نشان دادند که هنوزهم از آن جنگ خاطرات و داستانهای شگرفی از به کارگیری تاکتیکها و نبوغ فنلاندیها در این جنگ نابرابر نقل میکنند . و فنلاندیها همواره از این پیروزی به خودشان میبالند. ترس از شوروی اما همواره بر روی فنلاند و فنلاندیها سایه خود را گسترده بود ، به خصوص که مردم فنلاند میدیدند که چطور شوروی کشورهای اروپای شرقی و برخی ازکشورهای حوزه بالتیک را بلعید . درایت و هوشمندی سیاستمداران فنلاندی اما باعث شد که فنلاند بتواند یک موازنه درست و منطقی در روابطش بین غرب و شرق برقرار نماید و اقتصاد خود را دراین موازنه بیشترو بیشتر بارور کنند. طرفه آن که در همین زمان ما هم در ایران درست همین گرفتاری را داشتیم و ملیون ایران به رهبری دکتر مصدق کبیر درست همین سیاست را به نام موازنه منفی در پیش گرفته بود . اما حزب کمونیست ایران یعنی حزب توده این سیاست را به باد انتقاد میگرفت و خواهان دادن امتیازاتی از جمله امتیاز نفت شمال به شوروی بود که درست مشابهت عجیبی با حزب کمونیست فنلاند داشت بر سر واگذاری دو بندر تورکو و هانگو به شوروی .
وضعیت اقتصادی و اجتماعی فنلاند طی ۶۰ سال با مهاجرت زنان و مردان بیشتری از روستاها به شهرها و کاردر مؤسسات صنعتی و دولتی و …. دچار تغییرات بسیاری شد .فنلاندیها بیشتر محصولات تولیدی خود را چه کشاورزی و جنگلداری و صنایعی همچون معادن و… را به خارج صادر میکردند و وضع خوبی داشتند .اما سالهای ۱۹۶۰ تا ۷۵ و ۸۰ اقتصاد سیر نزولی پیدامیکند ومردم بسیاری به مهاجرت پرداخته وعازم کشورهمسایه ، یعنی سوئد میشوند که وضعیت بهتری برای کار و دستمزد داشت و امورزندگی هم در سطح بالاتری بود . سالهای ۱۹۸۰ اما آتش جنگی که به همت خمینی و آخوند های جنگ طلب در منطقه روشن میشود ،یعنی جنگ برادرکشی بین ایران و عراق نه تنها برای قدرتهای بزرگ استعماری بهشت برین شد بلکه حتی کشور کوچکی همچون فنلاند نیز با فروش سلاح و مهمات نظامی آن هم در بازار سیاه و به چند برابر قیمت از آن بهره های فراوان برد و اقتصاد فنلاند هم بهتر شد . با سقوط کمونیسم و دولت کمونیستی در شوروی ، یعنی از سالهای ۱۹۹۰باز تعادل اقتصادی کمی متزلزل شد اما فنلاندیها بلافاصله خود را ترمیم کرده و با راه افتادن اتحادیه اروپا ، فنلاند جزو اولین کشورهایی بود که به این اتحادیه پیوست و پول ملی خود را از مارک به یورو تعویض نمود، یعنی همان سالهای ورود ما به فنلاند ، پا قدم ما برای فنلاند خوب بود و وضع اقتصادشان شروع به رشد و ترقی بیشتر نمود و این بار مهاجران زیادی هم به فنلاند میآمدند . تاریخ کم صفحه فنلاندعلیرغم کم حجم بودنش اما ، حرفهای زیادی برای نقل کردن در خود دارد چه به لحاظ اقتصاد ، چه به لحاظ سیاست و چه به لحاظ فرهنگ و آموزش . امروزه به جرأت میتوان گفت که فنلاند یکی از پیشرفته ترین کشورها در آموزش و پرورش ، در سیستم های دموکراسی و آزادیهای اجتماعی از قبیل مطبوعات و رسانه های اجتماعی ، و صنعت و رفاه عمومی ، مدرنیته ، و عدالت نسبی اجتماعی ، و برابری مطلق زن و مرد و ….این جور چیزها است . یکصد سالگی فنلاند بر مردم فنلاند و فنلاند دوستان مبارک باد
* اکثر کشور های نوردیک و اسکاندیناوی دارای سیستم های حکومتی پادشاهی هستند .
** امتیاز نفت شمال . 

۱۳۹۵ مهر ۲۴, شنبه

دکتر علیرضا رئیس الساداتی Finland


دکتر علیرضا رئیس الساداتی



مراسم دفاع از تز دکترا !


همراه با پروفسور جرارد از واشینگتن آمریکا به عنوان حریف !



مراسم در دانشگاه هلسینکی به هنگام استماع دفاع علیرضا از تز خود .


اعلان قبولی و اخذ دکترای علیرضا و خوشحالی بی حد و حصر من از پیش رفتن یک قدم دیگر پسرم به سوی هدف انسانیش ......
تبریک به او و آرزوی موفقیت های روز افزونش .

۱۳۹۵ مهر ۶, سه‌شنبه

شعله پاکروان :من گواهی میدهم به خانه ای رفتم که همه ی مردانش اعدام شده بودند

شعله پاکروان :من گواهی میدهم به خانه ای رفتم که همه ی مردانش اعدام شده بودند




شعله پاکروان :من گواهی میدهم به خانه ای رفتم که همه ی مردانش اعدام شده بودند
دیدار خانم پاکروان و خانم شهناز اکملی مادرشهید مصطفی کریم بیگی از خانواده ای که پنج فرزند جوان شان به دلیل اهل سنت بودن و فعالیت برای مذهب شان اعدام شده اند و اکنون همسران جوان و بیوه شان با کودکانی یتیم در فقر و رنج روزگار سپری میکنند
شرح این دیدار در زیر بطور کامل آمده است :
خانه دیگری که میزبانمان شد در سنندج ، ساکنانی دارد که دلم میخواهد سرگذشت شان را بشنوید . مثل یک داستان است . داستانی که درد اعدامیان جوان را از یاد میبرد . اما قبل از هر چیز یاداوری میکنم که بهتر است افراد زودرنج یا کسانی که بیش از حد غمگینند این قصه را نخوانند .
زمانی که ریحان در خانه بود من نیز دلنازک بودم . با شنیدن سرگذشتهای غم انگیز تحت تاثیر قرار میگرفتم و اشکم جاری میشد . اما هر روز که گذشت دلنازکی م تغییر ماهیت داد . دقت و توجهم به اطراف بیشتر شد . و اکنون که ریحان در وجودم نشسته ، گویی تمام دردها و آزارهایی که او به جان خرید در وجودم ته نشین شده . زودرنجی ام تبدیل به خشم شده . برای مهار خشمم نفسهای عمیق میکشم و دندانهایم را بر هم میفشارم . و به دنبال راهی برای خروج از گرداب ناامیدی و غم هستم .
....................................
با شهناز و زنان خانواده احمدی از حیاط بزرگی رد شدیم . دوضلع حیاط به جای دیوار با توری و شاخه های انبوه درخت ساخته شده بود . حوضچه کوچکی با چیزی شبیه انباری مخروبه و درختهای بلند و قطور دیده میشد . چند بچه سه چهار ساله بازی میکردند . وارد خانه شدیم . پنج شش زن جوان و صاحبخانه که زنی میانسال بود به استقبالمان آمدند .
زنان آن خانه خویشاوندان سببی و نسبی بودند . نسبتهایشان چنان در هم تنیده بودند که مجبور شدم نموداری برای درک بهتر ترسیم کنم . اکنون حاصل شناخت این خانواده را بشنوید :
دو خواهر ، چینی و صدیقه با دو برادر ازدواج کرده اند در سالهای دور . چینی دو پسر میزاید و هنوز بچه ها مدرسه نرفته اند که مرد خانه اش اعدام میشود . پدر چینی مبالغ محدودی به دخترش میدهد تا بچه های کوچک یتیم شده را به سرانجام برساند . سالهای سخت میگذرد و دو پسر ، اصغر و یاور ازدواج میکنند . چینی طعم نوه را میچشد . تازه سیاهی ایام گذشته کمرنگ میشود . اما گویی سرنوشت چینی با سیاهی فقدان عزیزانش عجین شده . شنو ، همسر اصغر باردار بود که اصغر بالای دار رفت . چینی به عزای پسر و شنو به عزای شوهر نشستند .اکنون شنو 29 ساله است و تبدیل به چینی دیگری شده . تاریخ در زشت ترین شکل اجتماعی ش تکرار شد . این زن دو فرزند خردسال دارد که یکی شان هرگز پدر را ندیده . برادرش کاوه نیز همراه گروه اخیر اعدام شد .
چینی با داغ اصغر به دل ، عزادار یاور تنها پسر بازمانده اش که فرزندی ندارد هم شده . دامن این زن از کودکان یتیمی که با خون دل بزرگشان کرده بود خالی شده . دلش را به دو نوه کوچک پیوند داده و برایم توضیح میدهد سرنوشت خواهرش را .
صدیقه نیز در سوگ هر سه پسرش نشسته که اعدام شده اند . او هم مثل چینی ، دلش را به نوه های یتیمش پیوند زده . این دو خواهر تنها مانده اند با 5 عروس جوان که بین 26 تا 30 سال سن دارند . اسماء و چیمن و شهلا و نگین و شنو زنان جوان این خانه اند . در کنار کودکان یتیمی که بزرگترینشان 10 ساله است . خانه را برانداز میکنم . بنایی نسبتا بزرگ است با وسایلی بسیار ساده . به پشتی تکیه میدهم و پایم را که خواب رفته جابجا میکنم . نفس عمیقی کشیده و به تصویر روبرویم نگاه میکنم . این خانه شبیه همان روستایی ست که معاون رئیس جمهور گفت همه ی مردانش اعدام شده اند . بعد از افشای آن مسئولین سعی کردند خبر تلخ و تکان دهنده را انکار کنند . اما من گواهی میدهم به خانه ای رفتم که همه ی مردانش اعدام شده بودند . تنها یکی دو پسر بچه سه چهارساله داشتند . پسرانی که شاید در اینده ای نه چندان دور محکوم به اعدام شوند . تنم لرزید وقتی فکر کردم چرخه ی باطل و چندش آور اعدام در آن خانه تکرار خواهد شد . یکی از عروسها ظرف میوه ای آورد و تعارف کرد . دستم پیش نمیرفت . دهانم خشک اما راه گلویم بسته بود . گفتم ما همه چیز خورده ایم و فقط آمده ایم تا بدانید شما تنها نیستید . زنان زیادی چون شما در عزای عزیزان اعدام شده شان هستند . شهناز از مصطفی گفت . از دفن شبانه ی تن مصطفی در گورستان شهریار . از پسر مهربان و دلسوزش . از آرزوی ناکام مانده اش برای دیدن مصطفی در لباس دامادی . زنان میزبان سکوت کرده بودند . از چشمهایشان میخواندم که دارند فکر میکنند ببینند دیدن عزیز اعدامی با تن کبود سخت تر است یا دیدن عزیزی با کاسه سر خونین ؟ داشتند فکر میکردند نداشتن ملاقات آخر درد بیشتری دارد یا در آغوش کشیدن ریحانم در عصر یک روز پاییزی و آب ریختن پشت زندانی محکوم به اعدامم که همراه چند مامور از جلوی چشمم خرامید و از در میله ای و سپس در آهنی رد شد و برای همیشه رفت؟
من تماشا میکردم و شرایط را میسنجیدم . همه اعضای این خانه ، این بازماندگان اعدام ، بیکارند . اینان در تنهایی و فقر دست و پا میزنند . سرنوشت این کودکان چه خواهد شد ؟
به پنجره ی بزرگی که رو به حیاط بود خیره شدم و در چشم بهم زدنی آینده را تصویر کردم . در ذهنم سوار زمان شده و به اینده رفتم . کودکانی که با خشم و نفرت و نفرین این زنان بزرگ شده اند ، برای رهایی از چرخه ی فقر و
خشم ، پای حرف مبلغان احزاب کردی مینشنند . به سرعت جذب گفته ها میشوند . بحران بلوغ ، آنان را به سوی تخلیه ی فشار ناشی از ناکامی های کودکی سوق میدهد . در دلشان به حرفهایی که شنیده اند گرایش پیدا میکنند . برای کمک به مادرانشان مدرسه را رها کرده و در دکانی پادو میشوند . در بحثهای مردانی که به دکان میایند شرکت میکنند . احساس بزرگ شدن با حرمان ناشی از سالهای سخت بعد از اعدام پدر مخلوط شده و زبانشان تند و تلخ خواهد چرخید . پیش از آنکه معنای سیاست را بدانند دستگیر میشوند و قاضی به اتهام عضویت در احزاب کردی حکم اعدامشان را امضا خواهد کرد . اگر شانس یارشان باشد دیوانعالی حکمشان را میشکند و به حبس ابد محکومشان میکند . بسیاری از زندانیان کرد با همین سرنوشت روبرو بوده اند . زینب جلالیان ، افشین سهراب زاده و
دهها زندانی و تبعیدی حاصل همین روند بوده اند . اگر هم شانس یارشان نباشد ، سپیده ای خواهد دمید که با چشمهای بسته بالای دارخواهند بود . سرم را چرخاندم و 4 کودک را دیدم که کنار چینی نشسته اند . اینان خوراک های آینده ی ماشین اعدامند . شهناز عکسی انداخت . گویی میدانست در حال تماشای بخشی از تاریخ است که باز تکرار خواهد شد . لحظه ای بعد صدای شاتر دوربین بگوشم رسید و این بار شهناز در قاب تصویر تلخ قرار داشت . با چشمهای مصطفی که میدرخشید در قاب عکسی که دستهای شهناز را پر کرده بود .
نفس عمیق دیگری کشیدم . چشمهایم را بستم و کمی سرم را به دیوار تکیه دادم . سوال بزرگی در سرم میچرخید . چرا ؟ هیچ پاسخی پیدا نمیکردم . ریحان حلول کرده در تنم به زبان آمد : تمام تلاشت را بکن تا فراموش کنی روزهای سخت را . با چشمهای من ببین . با پاهای من راه برو . با دستهای من بنویس . یا مغز من فکر کن . بلافاصله سوال کوچکتری پیدا شد . چه باید کرد تا این کودکان خوراک ماشین حریص اعدام نشوند ؟ اگر مادرانشان منبع درامدی پیداکنند چه تغییری در سرنوشتشان ایجاد خواهد شد ؟ اگر فقر وادارشان نکند که مدرسه را رها کنند چه خواهد شد ؟ ریحان درونم گفت هیچ چیزی بهتر و مفیدتر از آموزش نیست . یادت هست وقتی در زندان شهرری مدرسه برپا شد ؟ حتی با جدول های روزنامه ای میتوان آموزش داد . باید همت کرد و لحظه ای از یاد دادن و یادگرفتن غافل نشد .
چشمهایم را باز کردم . از زنان پرسیدم کدامتان مدرسه را تمام کرده اید ؟ بجز همسر شهرام هیچکدام دیپلم هم نگرفته بودند . اما چند تاییشان به خیاطی علاقمند بودند . پس میتوان با گذراندن دوره ی خیاطی و تهیه یک چرخ ، به چرخیدن زندگی اهل این خانه امیدوار بود .
وقتی از آن خانه بیرون زدیم قرارهایمان را گذاشته بودیم . حداکثر دو هفته وقت داریم برای بررسی همه ی جوانب آغاز یک شغل . زنان جوان برای تعیین شغل آینده و ما برای همفکری و همیاری شان .
شاید بتوان آن قاضی را ناکام کرد که گفته بود همه ی اعضای این خانواده را از کوچک تا بزرگ بیاورید تا اعدامشان کنم !! جمله ای که یکی از زنان حاضر ، از قاضی نقل قول کرد و چشمهای من و شهناز غرق تعجب شد .
زنان و کودکان آن خانه را بوسیدیم و خداحافظی کردیم . در حالیکه همه شان را به صبوری دعوت می کردیم . صبوری همراه توکل به نیرویی لایزال . صبوری همراه با عمل برای تغییر در سرنوشت کودکانشان . تا در آینده ماشین اعدام موفق به خوردن جان جوان آنان نشود .
26 مرد اعدام شده اخیر ، 13 زن جوان به جا گذاشته اند که پیمان بسته اند " بنشینند " . یعنی هرگز مهر از جوان اعدامی برندارند . آوات و نگین و شهناز و سمیه شیما و غزل و هوار و شیلان و ... . اینان همسران آرش و یاور و محمد و امجد و کاوه و شهرام و شاهو و کیوان و ... بودند . اکنون مادران کودکان بازمانده . مادر ریان و رویدا و حسنا و ثنا و اسماء و دختر 8 ساله ی کاوه و پسر 9 ساله ی محمد ، زنانی که میخواهند مادرانه مادری کنند برای دختر 14 ساله ی عالم و پسران 9 ساله ی کیوان کریمی و کیوان مومنی .
اینان بازماندگان اعدام دسته جمعی بودند که باقیمانده عمرشان را پشت حصاری از جوانمرگی جوانانشان از دست خواهند داد . بی آنکه مسئولین و مامورین بدانند چه کرده اند . بی آنکه در آمارها بگنجند .
پاهای ورم کرده ام را در کفش چپاندم و فکر کردم هزاران نفر چون اینان در سراسر این سرزمین پراکنده اند . هزاران نفر که در دوزخی به نام دنیای بازمانده ی اعدام ، مرگ را زندگی میکنند . فرانتس فانون نام کتابش را برای اینان گذاشت . دوزخیان روی زمین .
از آنجا راهی خانه ای شدیم که مدتها بود میخواستم ببینم . هر بار مانعی ایجاد شده بود . اما این بار میخواستم حتی برای مدتی اندک کنار مادری بنشینم که فرزندش معلم بود . مرد جوانی که حتی با مرگش به جامعه آموزش داد .
عصر به خانه دایه سلطنه رفتیم . مادری که هنوز نمیداند فرزندش کجای این سرزمین مدفون شده . زنی که سنگی بر گوری ندارد تا بنشیند و سخت مویه کند . مویه های زنان سوگوار کرد حزنی
عجیب دارد . چنگ میزند بر دل وقتی بر گوری مینشنند و میخوانند " از وقتی رفتی خانه ی دلم ویران است " .
پایان قسمت دوم
............
پ . ن : از طولانی بودن پست عذرخواهی میکنم .اما چاره ای نداشتم . میبایست آنچه دیدم را به تصویر میکشیدم . تصویری تلخ از تاثیر اعدام بر بازماندگان . جامعه میبایست ابعاد این تاثیر را درک کرده و هر چه زودتر فکری به حالش کند . شاید باعث کند شدن حرکت ماشین مخوف اعدام شود.

مزار قتل عام شدگان ٦٧ در انتهاي بهشت رضاي مشهد. عكس مربوط به ٢٥ سال قبل است


مزار قتل عام شدگان ٦٧ در انتهاي بهشت رضاي مشهد. عكس مربوط به ٢٥ سال قبل است



مزار قتل عام شدگان ٦٧ در انتهاي بهشت رضاي مشهد. عكس مربوط به ٢٥ سال قبل است

سلام بر ارواح پاک و مطهرشان .سلام به روزی که زاده شدند و روزی که با شجاعت مرگ را بر زندگی با خفت و خواری ترجیح دادند و عاشقانه جان خود را فدیه راه آزادی و عدالت نمودند.سلام و درود بر آنها و همه رهروان شان. لعنت بر خمینی و همه عهد و عیال و حامیانش.سلامیویژه بر خاک پاک وروح پر فتوح برادر 19 ساله ام جواد که بدست اشقیا خمینی درسال 61 تیرباران شد و بدن تکه تکه شده اش را به امانت در این قطعه شریف قراردادیم و هر هفته مورد حمله اشقیا قرار میگفت و ما باز تعمیر میکردیم. چقدر سنگ دلی و شقاوت .مرگ برخمینی زنده باد آزادی

احکام خمینی دجال برای قتل‌عام سال ۱۳۶۷


احکام خمینی دجال برای قتل‌عام سال ۱۳۶۷




احکام خمینی دجال برای قتل‌عام سال ۱۳۶۷
گوشه‌هایی از حقایق یکی از هولناکترین نسل‌کشیهای قرن بیستم
با انتشار خاطرات منتظری در آذرماه 1379 بر روی اینترنت، دستور بی‌رحمانه قتل‌عام سی‌هزار زندانی سیاسی در تابستان‌1367، البته با تأخیری 12‌ساله در معرض اطلاع عموم قرار گرفت. اگر ‌چه انتشار خاطرات منتظری برای نخستین‌بار پرده از روی بخشی از حقایق پشت‌پرده این جنایت هولناک بر‌می‌دارد، اما بی‌تردید تنها گوشه‌هایی از این فاجعه بزرگ را منعکس می‌کند. در میان اسناد منتشر شده از سوی منتظری سندی وجود دارد که خمینی طی حکمی چنین دستور می‌دهد: ...
بسم الله الرحمن الرحیم
از آنجا که منافقین خائن به هیچ‌وجه به اسلام معتقد نبوده و هر‌چه می‌گویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها، از اسلام ارتداد پیدا کرده‌اند، و با توجه به محارب بودن آنها و جنگهای کلاسیک آنها در شمال و غرب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنان برای صدام علیه ملت مسلمان ما، و با توجه به ارتباط آنان به استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رأی اکثریت آقایان حجه‌الاسلام نیری دامت افاضاته و جناب آقای اشراقی و نماینده‌ای از وزارت اطلاعات می‌باشد، اگر‌چه احتیاط بر اجماع است، و همین‌طور در زندانهای مراکز استان کشور، رأی اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم‌الاتباع می‌باشد. رحم بر محاربین ساده‌اندیشی‌است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا، از اصول تردید‌ناپذیر نظام اسلامی ا‌ست. امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام، رضایت خداوند متعال را جلب نمایید. آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است، وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند «اشداء علی‌الکفار» باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا می‌باشد. والسلام.
روح‌الله الموسوی الخمینی



سند تکان‌دهنده دیگری که در خاطرات منتظری به آن اشاره شده پاسخ دجال خون‌آشام به ابهام و سؤال! موسوی ‌اردبیلی قاضی‌القضات وقت رژیم، که خود در جنایت و کشتار سرآمد آخوندهای جنایتکار است، می‌باشد. احمد خمینی سؤال موسوی اردبیلی را در پشت متن حکم خمینی خطاب به او می‌نویسد:
«بسمه‌تعالی
پدر بزرگوار حضرت امام پس از عرض سلام آیت‌الله موسوی اردبیلی در مورد حکم اخیر حضرتعالی در‌باره منافقین ابهاماتی داشتند که تلفنی در سه سؤال مطرح کردند.
1ـ آیا این حکم مربوط است به آنهایی که در زندانها بوده‌اند و محاکمه شده‌اند و محکوم به اعدام گشته‌اند ولی تغییر موضع نداده‌اند و هنوز هم حکم در مورد آنها اجرا نشده است یا آنهاییکه حتی محاکمه هم نشده‌اند محکوم به اعدام‌اند.
2ـ آیا منافقینی که قبلاً محکوم به زمان محدودی شده‌اند مقداری از زندانشان، را هم کشیده‌اند ولی بر سر موضع نفاق می‌باشند محکوم به اعدام می‌باشند.
3ـ در مورد رسیدگی به وضع منافقین آیا پرونده‌های منافقینی که در شهرستانهایی که خود استقلال قضایی دارند و تابع مرکز استان نیستند باید به مرکز استان ارسال گردد یا خود می‌توانند مستقلاً عمل کنند
فرزند شما احمد»

خمینی جنایتکار در پاسخ به سؤالات موسوی‌اردبیلی به‌سادگی و اختصار تمام! می‌نویسد:
«بسمه تعالی
در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید. در مورد رسیدگی به وضع پرونده‌ها در هر صورت که حکم سریعتر انجام گردد، همان مورد نظر است.
روح‌الله الموسوی الخمینی»



منتظری در ادامه خاطرات خود به مواردی اشاره می‌کند که تنها گوشه‌یی از جنایت و سنگدلی خمینی و کارگزاران جنایتکارش را به نمایش می‌گذارد. او به‌نقل از حسینعلی انصاری نماینده‌اش در زندانها نقل می‌کند:
«... شش یا هفت برادر بودند که اینها نماز می‌خواندند، روزه می‌گرفتند، اما حاضر به مصاحبه تلویزیونی نبودند. اینها را به‌این بهانه گفتند که سرموضع هستند و پنج یا شش نفر آنان را اعدام کردند و فقط یک نفر از آنان را که فلج شده بود باقی گذاشتند»....
منتظری در خاطراتش به یک نمونه دیگر اشاره می‌کند و می‌نویسد:
«... آقای اسلامی که دادستان انقلاب فارس بود یک پرونده‌یی را آورده بود پیش من مربوط به‌ دختری که می‌خواسته‌اند او را اعدام کنند. می‌گفت من با اعدام او مخالف بودم اما با اکثریت آرا او را اعدام کردند»....

نامه آخوند محمدحسین احمدی حاکم شرع خوزستان به خمینی جلاد به‌ تاریخ 23مرداد1367 نیز بسیار قابل‌توجه است. وی در نامه به خمینی می‌نویسد:
«... در رابطه با حکم اخیر حضرتعالی راجع به‌منافقین… نظرها و سلیقه‌ها بین افراط و تفریط قرار دارد که به‌تفصیل خدمت حاج احمدآقا عرض کردم و از تکرار آن خودداری می‌شود. من‌باب مثال در دزفول تعدادی از زندانیان به‌نامهای طاهر رنجبر ـ‌ مصطفی بهزادی ـ احمد آسخ و محمدرضا آشوغ با این‌که منافقین را محکوم می‌کردند. نماینده اطلاعات از آنها سؤال کرد: ”شما که جمهوری اسلامی را برحق و منافقین را بر باطل می‌دانید حاضرید همین الآن به‌نفع جمهوری اسلامی در جبهه و جنگ و گلوگاهها و غیره شرکت کنید“. بعضی اظهار تردید و بعضی نفی کردند. نماینده اطلاعات گفت: ”اینها سرموضع هستند چون حاضر نیستند که در راه نظام حق بجنگند“. به‌ایشان گفتم پس اکثریت مردم ایران که حاضر نیستند به جبهه بروند منافقند؟ جواب داد: ”حساب اینها با مردم عادی فرق می‌کند“ و در هر صورت با رأی اکثریت نامبردگان محکوم شدند فقط فرد اخیر در مسیر اجرای حکم فرار کرد. لذا خواهشمند است در صورت مصلحت ملاک و معیاری برای این امر مشخص فرمایید تا مسئولان اجرا دچار اشتباه و افراط و تفریط نشوند»....



منتظری در بخشی از خاطراتش درباره آمار کشته شدگان تنها چند روز پس از شروع ماشین کشتار چنین می‌نویسد:
«... بالاخره دو‌هزار ‌و ‌هشتصد یا سه‌هزار ‌و ‌هشتصد نفر زندانی ـ‌تردید از من است‌ـ از زن و مرد را در کشور اعدام کردند. حتی افرادی که نماز می‌خواندند، روزه می‌گرفتند، طرف را می‌آوردند به او می‌گفتند بگو غلط کردم، او هم به‌شخصیتش بر‌می‌خورد، نمی‌گفت. می‌گفتند پس تو سرموضع هستی و او را اعدام می‌کردند. در همین قم یکی از مسئولان قضایی آمد پیش من و از مسئول اطلاعات قم گله می‌کرد که می‌گوید تندتند اینها را بکشیم، از شرشان راحت شویم، من می‌گویم آخر پرونده‌های اینها را بررسی کنیم یک تجدیدنظری در حکم اینها بکنیم، می‌گوید ”حکم اینها را امام صادر کرده ما فقط باید تشخیص سرموضع بدهیم“. به بعضی افراد می‌گویند تو سرموضعی؟! او هم نمی‌داند که قضیه از چه قرار است می‌گوید بله، فوری او را می‌برند اعدام می‌کنند. بالاخره من احساس کردم که این شیوه درستی نیست تصمیم گرفتم یک نامه به‌امام بنویسم»....

سپس منتظری در خاطراتش به متن نامه‌اش به خمینی، که در تاریخ 9‌مرداد‌67 نوشته اشاره می‌کند. لازم به توضیح است که این اولین نامه‌یی بود که منتظری در ‌رابطه با قتل‌عام زندانیان سیاسی برای خمینی نوشت. وی در بند هشتم و آخرین بند این نامه می‌نویسد:
«... اعدام چند هزار نفر در ظرف چند روز، هم عکس‌العمل خوب ندارد و هم خالی از خطا نخواهد بود».... 
به‌این‌ترتیب، منتظری تصریح می‌کند در ابتدای ‌کار، یعنی چند روز پس از شروع اعدامها (9مرداد) شمار اعدام‌شدگان 3800تن و یا آن‌چنان‌که در نامه به‌ خمینی نوشته است «چندهزار نفر در ظرف چند روز» بوده است. این در حالی است که او در نامه 9مرداد نمی‌توانسته از تعداد اعدام شدگان در اکثر شهرستانها اطلاعی داشته باشد. بنابراین عدد قید شده تنها مربوط به زندان اوین [1] و نه حتی گوهردشت است، زیرا اعدامها در زندان گوهردشت از روز هشتم مرداد آغاز شد.

منتظری سپس می‌نویسد:
”... چند روز بعد هم یکی از قضات خوزستان به نام حجت‌الاسلام آقای محمدحسین احمدی پسر آیت‌الله آقای آشیخ علی‌اصغر احمدی شاهرودی آمد پیش من خیلی ناراحت بود می‌گفت: 'در آنجا تندتند دارند اعدام می‌کنند. به‌یک شکلی نظر اکثریت درست می‌کنند. خوب تشخیص نمی‌دهند. اینها از عملیات منافقین ناراحت هستند و افتاده‌اند به‌جان زندانیان“....

منتظری بر این اساس در تاریخ 13مرداد، نامه دوم خود به خمینی را می‌نویسد و نسبت به این رویه اعتراض می‌کند. او در این قسمتی از خاطراتش پس از نوشتن متن نامه دوم ادامه می‌دهد:
«... این نامه دوم من راجع به‌این موضوع بود. بعد من دیدم آنها دارند کارشان را ادامه می‌دهند. اول محرم شد من آقای نیری که قاضی شرع اوین و آقای اشراقی که دادستان بود و آقای رئیسی معاون دادستان و آقای پورمحمدی که نماینده اطلاعات بود را خواستم و گفتم الآن محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگهدارید»....



بنابراین به‌تصریح منتظری تا اول ماه محرم که مطابق است با 23مرداد قتل‌عام زندانیان سیاسی با همان شدت روزهای اول ادامه دارد.
وی می‌افزاید: «... رئوس مطالبی را که یادداشت کرده‌ بودم در این جلسه با آنها صحبت کردم و بعد یک نسخه از آن را به آنها دادم که برای شما می‌خوانم».... تاریخ این یادداشت 24مرداد و خطاب آن به آقایان نیری قاضی شرع، اشراقی دادستان، رئیسی معاون دادستان، پورمحمدی نماینده اطلاعات در اوین برای اجرای حکم امام می‌باشد»...

منتظری در ادامه این مطلب می‌نویسد:
«... بالاخره این جریان گذشت بعد از مدتی یک نامه دیگری از امام گرفتند برای افراد غیرمذهبی که در زندان بودند. در آن زمان حدود پانصد نفر غیرمذهبی و کمونیست در زندان بودند، هدف آنها این بود که با این نامه، کلک آنها را هم بکنند و به‌اصطلاح از شرشان راحت شوند»....

هم‌چنان‌که از متن مشخص است فاصله بین نامه 24مرداد منتظری با نامه جدیدی که خمینی برای کشتار زندانیان غیرمجاهد می‌نویسد، چند هفته فاصله است. تحقیقات مجاهدین در همان زمان نیز نشان می‌داد که حکم خمینی مربوط به‌زندانیان غیرمجاهد حوالی 15شهریور یعنی حداقل سه هفته بعد از 24مرداد ابلاغ شده. به‌این ترتیب در تهران قتل‌عام زندانیان مجاهد تا بعد از 15شهریور یعنی بیش از 40روز ادامه داشته است.
با کمال تأسف منتظری در این کتاب فاش نمی‌کند که قتل‌عام شامل کدام شهرستانها و در هر شهرستان شامل حال چه تعداد از زندانیان شده است. اما سؤال موسوی‌اردبیلی از خمینی به‌خوبی نشان می‌دهد که قتل‌عام نه‌تنها در مراکز استان، بلکه در بسیاری دیگر از شهرهای کشور نیز جریان داشته است.
تحقیقات واحد تحقیق شهیدان قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال‌67 نشان می‌دهد قتل‌عام زندانیان مجاهد علاوه بر تهران در شهرهای مختلف کشور از جمله کرمانشاه، زنجان، مشهد، اراک، همدان، ارومیه، سمنان، رودسر، اهواز، قم، ساری، قائمشهر، شهرکرد، خرم‌آباد، زاهدان، کرج، تبریز، سبزوار، رشت، مسجدسلیمان، شیراز، اصفهان، سنندج، بابل، لاهیجان، بندرانزلی، چالوس، بروجرد کاشان، منجیل، گرمسار، فسا، اندیمشک، بهبهان، کلاچای، گچساران، کرمان، صومعه‌سرا، ابهر، شاهین‌شهر، دزفول، اسلام‌آباد، کرند، ایلام، برازجان، تویسرکان، پلدختر، اردبیل، شاهرود، گرگان، گنبد، شهرضا، لنگرود، آمل، الیگودرز، قوچان، ماکو، قزوین، بیرجند، بندرعباس، مراغه، بندرماهشهر، بوشهر، خوی، کازرون، سلماس، گلپایگان، اصطهبانات، علی‌آباد شیراز جریان داشته‌است و در شماری از این شهرها حتی یک نفر زندانی هم از موج قتل‌عام زنده نمانده است. اگر‌چه تمرکز قتل‌عام در ماههای مرداد و شهریور بوده است اما گزارشهای بسیاری وجود دارد که قتل‌عام زندانیان سیاسی تا پایان سال67 در سراسر ایران با روشهای مختلف ادامه داشته است.
در قسمت دیگری از کتاب خاطرات منتظری به پاسخ خمینی به منتظری اشاره دارد. در این نامه خمینی شخصاً مسئولیت تام و تمام دستور کشتار را به‌عهده گرفته است. او از طریق پسرش احمد که در ضمن کاتب او نیز بود، در نامه‌یی به تاریخ 15مرداد67 خطاب به منتظری تصریح می‌کند:
«... شما که می‌دانید من نمی‌خواهم سرسوزنی به بی‌گناهی ظلم شود ولی دید شما در مورد ضدانقلاب و به‌خصوص منافقین را قبول ندارم. مسئولیت شرعی حکم مورد بحث با من است جنابعالی نگران نباشید. خداوند شر منافقین را از سر همه کوتاه فرماید»....

بنابراین منتظری به‌خوبی به مسئولیت خمینی و فرمانهای او برای کشتار مجاهدین نه تنها در قتل‌عام زندانیان سیاسی که پیش از شروع مقاومت مسلحانه در فردای 30خرداد سال 60، به‌خوبی آگاه بود و تلاش برای کتمان این حقیقت، به‌هیچ‌وجه قابل توجیه نیست.
آخوند محمد یزدی، رئیس قوه قضاییه وقت رژیم، درباره قتل‌عام زندانیان سیاسی در مصاحبه با روزنامه اطلاعات به تاریخ 9خرداد69 می‌گوید:
«... امام فرموده‌اند… حکم قضایی درباره منافقین (این است) که مجموع سازمان و تشکیلات محکوم شده، نه فردفرد، تا در تطبیق عنوان محارب و مفسد روی افراد تردید شود»... [2]

بله واقعیت این است حکم قتل‌عام زندانیان سیاسی نه در سال‌67 بلکه سالها قبل از سوی خمینی به تمام دست‌اندرکاران جنایت ابلاغ شده بود. اگر تا سال‌67 به تأخیر افتاد تنها و تنها به این دلیل بود که خمینی در اوضاع و احوال سیاسی آن زمان بیش از این نمی‌توانست قیمت سیاسی بدهد. اما بعد از نوشیدن زهر آتش‌بس برای جلوگیری از فوران نارضایتی مردم و حفظ نظامش تنها چاره را کشتار و قتل‌عام سی‌هزار زندانی مجاهد و مبارز دید... !
[1] بر اساس بررسیهای واحد تحقیق شهیدان قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال‌67، اولین سری اعدامها یک‌روز پس از پذیرش قطعنامه‌598 از سوی خمینی (27تیرماه1367) در برخی از شهرها از جمله تهران و ایلام... آغاز شده است. اما زمان شروع قتل‌عام در همه شهرستانها یکسان نبوده است کما این‌که در زندان گوهردشت هشتم مرداد شروع شد بنابراین منتظری در 9‌مرداد در اولین نامه خود به خمینی 3800‌نفری را که در آمار ذکر کرده تنها آمار زندان اوین و نه حتی زندان گوهردشت بوده است.
[2] روزنامه اطلاعات رژیم 9‌خرداد 1369.

تظاهرات و راهپیمایی ضد امپریالیستی یاران و همپیمانان آخوندها و بازاریان حکومتی در تهران .


تظاهرات و راهپیمایی ضد امپریالیستی یاران و همپیمانان آخوندها و بازاریان حکومتی در تهران .





تظاهرات و راهپیمایی ضد امپریالیستی یاران و همپیمانان آخوندها و بازاریان حکومتی در تهران .

به مناسبت آغاز سال تحصیلی .( ۱ )


به مناسبت آغاز سال تحصیلی .( ۱ )







به مناسبت آغاز سال تحصیلی .( ۱ )


آن چه که امروزه بنام آموزش و پرورش اسلامی در کشور ما در جریان است ، منهای حضور فعال معلمین مسئول و متعهد به انسان بودن در بخشهای مختلف آموزشی و اداری آن ، هدایت و برنامه ریزی و گردش کارآن را تماما حوزه های در واقع جهلیه قم به عهده دارد . کنترل و تحت نفوذ درآوردن سیستم آموزش و پرورش و سیستم قضایی و حقوقی و جزا از آرزوهای دیرین آخوند های شیعیی بود که از ابتدائی که از جبل العامل لبنان در عصر صفویان قدم به ایران گذاشتند در دل و در سر داشتند و تا به امروز که نه تنها این نهاد های استراتژیک و حیاتی که تمام عیار بر جان و مال و نوامیس مردم ایران دست یازیدند و مسلط شدند و حکومت میکنند و ولایت دارند .
قبل از این که به توضیحات بیشتری در این زمینه بپردازم لازم میدانم که به مصاحبه مهران مجیدی نماینده ستاد همکاری حوزه علمیه و آموزش و پرورش آخوندها با خبرگزاری تسنیم در تاریخ ، ۲۴/آذر/۱۳۹۲بپردازم . تا معلوم شود که چرا امروزه روز با این همه جنایت و خیانتی که از جانب حکومت آخوند های حکومتی بر جامعه ما اعمال میشود ! وعلی القاعده اول از همه و جلو تر از همه این معلمین و دانشجویان بودند و هستند که باید صدایشان بلند شود و بر آشوبند ! به این شکل در یک خفقان محض قرار گرفته و آب از آب تکان نمیخورد . او در این مصاحبه میگوید
تفاهم نامه‌ای میان آموزش‌وپرورش شهر تهران و حوزه علمیه برادران به امضا رسید که : «مدرسه دولتی به مدرسه وابسته به حوزه علمیه تبدیل می‌شود و مدیریت حوزه با استقرار روحانی ثابت در این مدارس مدیریت تربیتی مدارس را بر عهده خواهد داشت،» محتوای برنامه‌ها طبق شیوه‌ نامه فرهنگی و تربیتی تایید شده کارگروه و توسط مدیر مدرسه اجرا خواهد شد. در مورد مفاد تفاهم نامه توضیح میدهد که اداره کل آموزش و پرورش متعهد میشود که محور های زیر را به موقع اجرا بگذارد
*
تشکیل جلسه با مدیران و معاونان پرورشی مناطق و مدیران مدارس منتخب جهت ابلاغ و توجیه طرح، ابلاغ شیوه نامه فرهنگی و تربیتی به مدارس،‌ابلاغ مفاد تفاهم نامه به مناطق و مدارس تحت پوشش
*
تعیین مکان مشخص برای روحانی به عنوان دفتر کار برای ارائه مشاوره،‌پاسخگویی به سوالات و ارتباط با خانواده‌ها
*
زمینه سازی برای استفاده مستمر از روحانی مدرسه و اساتید حوزه علمیه در جلسات خانواده‌ها، دانش آموزان و معلمان و هماهنگی با مدیریت مدرسه برای حضور روحانی در بخشی از کلاس‌های پرورشی به صورت منظم در هر پایه تحصیلی
و تعهدات مدیریت حوزه علمیه…..؛
*
جذب، آموزش و اعزام مبلغان مدارس امین ( مدارسی که بوسیله حوزه آخوند ها اداره میشوند )
*
تهیه و تدوین برنامه‌های تربیتی و فرهنگی منطبق با ضوابط شورای عالی آموزش و پرورش
*
تامین نیازهای مذهبی مدارس شامل اعزام استاد،‌تامین محتوای فرهنگی
*
برنامه ریزی لازم برای ارائه مشاوره به دانش آموزان، نظارت بر محتوای برنامه‌‌ها و فضاهای تربیتی و فرهنگی مدارس از جمله کتابخانه و سایت
*
اهتمام برای اقامه نماز جماعت در مدارس،‌ارتباط مبلغان با دانش آموزان در خارج از کلاس!! مثل زنگ تفریح، صبحگاه و بهره‌مندی از تمام ظرفیت‌های موجود برای اجرای طرح تربیتی.
خبر فوق و اخبار مشابه آن از قبیل همکاری حوزه و وزارت خارجه ، حوزه و وزارت اقتصاد و دارائی ، حوزه و ..... مدتها است که بخشی از ستون خبری روزنامه های وابسته به رژیم را در داخل کشور به خود اختصاص داده است . مردم هم به مرور عادت کرده اند که بشنوند از همکاری حوزه و خانه هنر ، حوزه و مثلا سینما و قس علی هذا . ولی چه چیزی ضرورت این اعلان موجودیت ها را بر می طلبد ، این که مردم همواره بدانند که روحانیت حکومتی جزو لاینفک زندگی روزانه مردم شده است . اگر تا دیروز ما برای ضرورت وجود روحانیت استدلال میکردیم که اچه کسی در گوش نوزادان ما اذان و تشهد بخواند، چه کسی عهده دار نماز میت برای اموات ما باشد و چه کسی صیغه های محرمیت و عقد و نکاح را جاری کند و … جز آخوند ها !! حالا مردم باید بدانند از ب بسم الله زندگیشان در عصر اینترنت و عصر کبیر آگاهیها و صلاحیت های علمی و تخصصهای نانويي تا میم رحمن و رحیمی اشان تحت نظارت و صلاحدید آخوند ها و سیستم های کنترلی آنها یعنی در نهایت پاسداران باید باشد
.آموزششان را آخوند ها تدوین میکنند ، امور داخله و خارجه شان را آخوند ها برنامه ریزی میکنند،‌اقتصاد و دارائی و برنامه را هم آنها پی میریزند ، جنگ و دفاع را آنها تشخیص میدند و برنامه ریزی میکنند و و خلاصه در این مملکت جز آخوند و حوزه هیچ منبع و انسان ذیصلاح دیگری وجود ندارد !! قحط الرجال مطلق ،.

۱۳۹۵ مرداد ۱۵, جمعه

سلطنت و سلطنت طلبی


سلطنت و سلطنت طلبی 


درباره سلطنت و سلطنت طلبی
طبق اصل سی و پنجم متمم قانون اساسی رژیم سلطنتی: «سلطنت ودیعه یی است که به موهبت الهی از طرف ملت به شخص پادشاه تفّویض شده» است.
در سال 1304 رضا خان سردار سپه، پس از تقریباً 5سال کشاکش در پی کودتای انگلیسی سوم اسفند 1299، احمد شاه قاجار را خلع و سلطنت را از آن خود کرد.
طبق اصل سی و ششم، «موهبت الهی» بازنگری شد و مقرر گردید سلطنت «به شخص اعلیحضرت شاهنشاه رضا شاه پهلوی تفویض شده و در اعقاب ذکور ایشان نسلاً بعد نسل برقرار خواهدبود».

اصل سی و هفتم مسأله جانشینی شاه را هم حل نموده و می‌گفت: «ولایتعهد با پسر بزرگترپادشاه که مادرش ایرانی الاصل باشد خواهد بود. در صورتی که پادشاه اولاد ذکور نداشته باشد تعیین ولیعهد بر حسب پیشنهاد شاه و تصویب مجلس شورای ملی به عمل خواهد آمد مشروط بر آنکه آن ولیعهد از خانواده قاجارنباشد ولی در هر موقعی که پسری برای پادشاه به‌وجود آید حقاً ولایتعهد با او خواهد بود». به این ترتیب سلطنت رضا شاه آببندی شد تا از هر گونه رخنه و داعیه خانواده قاجار که «موهبت الهی» را «نسلاً بعد نسل» از آن خود می‌دانستند، مصون بماند.

اصل سی وهشتم هم می‌گفت: «در موقع انتقال سلطنت، ولیعهد وقتی می‌تواند شخصاً امور سلطنت را متصدی شود که دارای 20سال تمام شمسی باشد. اگر به این سن نرسیده باشد نایب السلطنهیی از غیر خانواده قاجاریه از طرف مجلس شورای ملی انتخاب خواهد شد».
اما هنگام ازدواج ولیعهد (محمد رضا) با شاهزاده فوزیه از خانواده سلطنتی مصر، مشکلی وجود داشت که رضا شاه دیکتاتور آن را هم با اشاره انگشت، حل و فصل کرد. مشکل این بود که ولیعهد بعدی طبق اصل 37 باید از مادر ایرانی الاصل میبود. بنابراین در آستانه این ازدواج، «قانون تفسیر اصل سی و هفتم مصوب چهاردهم آبانماه 1317 شمسی» مشکل را به‌شرح زیر حل کرد:
«ماده واحده-منظور از مادر ایرانی الاصل مذکور در اصل سی وهفت متمم قانون اساسی اعم است از مادری که مطابق شق دوم از ماده 976 قانون مدنی دارای نَسَب ایرانی باشد یا مادری که قبل از عقد ازدواج با پادشاه یا ولیعهد ایران به‌اقتضای مصالح عالیه کشور به پیشنهاد دولت و تصویب مجلس شورای ملی به موجب فرمان پادشاه عصر صفت ایرانی به او اعطا شده باشد». به این ترتیب به فوزیه که بعداً از محمدرضا شاه طلاق گرفت «صفت ایرانی» اعطاشد.
ملاحظه می‌کنید که:
اولاً-سلطنت، نه در تعریف ملوکانه آن، نه در عملکرد و نه در سابقه تاریخی، هیچ‌گاه امری طلبیدنی و موکول به خواسته و رأی مردم نبوده است. بنابراین چیزی به‌نام سلطنتطلبی از اساس موضوعیت ندارد. انگلیسیها هم اول می‌خواستند، سلسله قاجار را منقرض کنند و رضا خان را با الگوبرداری از ترکیه بهعنوان رئیسجمهور روی کار بیاورند. اما مخالفت نیروهای ملی و رجال بزرگی مثل مدرس و مصدق این برنامه را به شکست کشاند و آن را به بایگانی سپرد. اما از بد روزگار و تحت حمایت انگلیسیها، مدتی بعد پروژه به سلطنت رساندن رضا خان سردار سپه به اجرا درآمد که جزئیات آن در کتابهای تاریخ آن روزگار نوشته شده است.

ثانیاً-جبهه مردم ایران، هم‌چنان‌که نمیپذیرد خمینی و خامنهای نمایندگان و ولی امر خدا باشند، نخواهد پذیرفت که سلطنت ودیعه و موهبتی الهی است. وانگهی چگونه می‌توان رأی نسلهای آینده را هم پیش فروش نمود که باید سلطنت «اعقاب ذکور ایشان نسلاً بعد نسل» را هم بپذیرند. آخر چرا؟
و اگر این منطق درست است چرا هیچ‌کدام از سلسلههای سلطنتی ایران که یکی پس از دیگری ماقبل خود را با زور شمشیر و با عسکر و لشگر برمیانداختند ، «موهبت الهی» در «اعقاب ذکور»، یعنی فرزندان پسر سلسله قبلی را نپذیرفتند. حتی طبق اصل سی و هفتم بالا، شرط هم گذاشتند که مبادا ولیعهد و نایبالسلطنه از سلسله قبلی باشد. کما این‌که احمد شاه قاجار تا سال 1308 که در 33سالگی در پاریس درگذشت، خود را شاه قانونی مشروطه می‌دانست و بعد از او هم برادرش محمد حسن میرزا، که ولیعهد احمد شاه بود، و در سال 1321 در لندن درگذشت خود را پادشاه قانونی مشروطه و صاحب قانونی همان «موهبت الهی» می‌دانست.

ثالثاً-قیاس بین اسپانیا و انگلستان با ایران در امر سلطنت، به گواهی تاریخ و همه واقعیات، قیاس معالفارق است. زیرا آنها کشورهای صنعتی جهان اوّل هستند. با اقتصادهای شناخته شده و نه ایران شاه زده و خمینی گزیده با سوابقی که هر دانش آموز دبیرستانی می‌داند. قصد ورود به مباحث تئوریک از قبیل «شیوه تولید آسیایی» و علل دیکتاتور خیزی این منطقه از جهان را هم ندارم و به همین میزان کفایت می‌کنم.

رابعاً-به حکم عقل سلیم و وجدان منصف، چرا «سلطنت طلبان» باید با دستاویز قراردادن جنایتها و تبهکاری مضاعف دار و دسته خمینی، در مورد پرونده مختومه سلطنت در ایران دچارتوهم باشند؟ دفاع از گذشته و رژیم سلطنتی سابق، قبل از هر چیز به زیان آینده و به سود وضعیت موجود است.

۱۳۹۵ تیر ۳, پنجشنبه

رفراندوم در انگلیس Finland


رفراندوم در انگلیس




رفراندوم در انگلیس
همراهی با اتحادیه اروپا ، آری ....یا..... خیر
باقر رئیس الساداتی



امروز مردم انگلیس به پای صندوق های رآی میروند تا در رفراندمی که دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس از حزب محافظه کار ، در هنگام انتخابات پارلمانی سال گذشته اش ، قول آن را به مردم داده بود شرکت کنند. از دیر باز است که بخشی از مردم انگلیس که بیشتر از میان هواداران احزاب دست راستی و کنسرواتیوها وگروههای نژادپرست و راسیست میباشند زمزمه جدایی بریتانیا از اتحاد یه اروپا را در جامعه انگلیس رواج داده اند. بهانه آنها برای این ایده و خواست ، هجوم سیل آسای مهاجران از کشورهای اروپای شرقی به انگلیس و پر کردن بازار کار و استفاده از مزایا و حقوق سوسیالی و به خصوص خدمات عالی درمانی است که تنها در انگلیس میتوان آن را دید و نه در هیچ کشور دیگر اتحادیه اروپا و قس علیهذا . مردم انگلیس از حضور این میزان مهاجر در کشورشان به تنگ آمده و احساساتشان هم بوسیله سیاستمداران پوپولیست و احزاب حاشیه ایی که قدرت مانوری جز در فضای بحران های اجتماعی ندارند بر انگیخته میشود و به یاد دوران عظمت امپراطوری بریتانیا به قول معروف فیلشان یاد هندوستان نموده است و خواهان بازگشت به آن دوران شده اند.
دیوید کامرون علیرغم مخالفت خود و بخش بزرگی از حزب محافظه کار با این ایده جدایی طلبانه از اتحادیه اروپا ، اما بنا بر سنت دموکراسی باید به قولی که در هنگام انتخاب حزبش برای تشکیل دولت به رآی دهندگان داده بوده است وفا کند و رفراندم بودن و یا ترک اتحادیه اروپا را به منصه اجرا بگذارد . اکنون روزی است که مردم به پای صندوقهای رآی میروند . اما مردمی که به نظر من درصد بسیار بالایی از آنها دقیقا در جریان خوب و بد تصمیمشان هستند . چند روزی است که برای ( نوه تراپی ) در لندن هستم و شاهد جد و جهد رسانه های عمومی و علی الخصوص رادیو و تلویزیون دولتی بریتانیا که تقریبا همه ساعتهای خود را در پرداختن به اهمیت این رفراندم سرنوشت ساز صرف نموده اند.
حضور بالاترین شخصیتهای سیاسی دولتی ، از مخالفین و موافقین طرح جدایی ، تا پایین ترین اقشار مردمی ، از اساتید دانشگاه ها، اقتصاد دانان ، جامعه شناسان ، نویسندگان ، نمایندگیهای خارجی و کارگران ، تا زنان خانه دار ، صاحبان مشاغل ، مدیران ، و تولیدکنندگان ، تا حتی خارجیان و مهاجرین در رادیو ها و تلویزیون ها و نشریات مختلف و روزنامه ها همه و همه حیرت انگیز است .هزاران ساعت بحث و گفتگو و مصاحبه و مناظره ، دهها برنامه و شو تلویزیونی ، طنز و بحث های جدی برای همه اقشار مختلف مردمی در سطوح مختلف اجتماعی !
تا جایی که من متوجه شده ام و در برنامه ها و مناظره های تلویزیونی دیده ام ، اغلب شهروندان عاقل و آینده نگر و اقشار تحصیلکرده و دانای جامعه انگلیس خواهان باقی ماندن انگلیس در اتحادیه اروپا هستند و اکثر کسانی که خواهان جدایی از اتحادیه هستند بوضوح از میان فرصت طلبان و کسانی میباشند که فقط جلو پای خود را نگاه میکنند و خواهان رسیدن به آرزوهایی هستند که در واقع سرابی بیش نیست و تحت تآثیر احزاب راست و نژادگرایانه هستند. در میان احزاب سیاسی ، حزب کارگر ، و بخشی از حزب محافظه کار از جمله جناح کامرون نخست وزیر فعلی و اعضای دولت ، گردون براون ، و جان میجر نخست وزیران دوره های قبل خواهان باقی ماندن در اتحادیه هستند. شخصیتهای پوپولیستی همچون شهردار سابق لندن بوریس جانسون و نایجل فاراز از رهبران راست افراطی و… در صفوف جدایی طلبان .
. آن چه که برای من قبل از هرچیز جالب و دیدنی بود روح دموکراسی و موجودیت یک سیستم دموکراتیک است که به انسانها فرصت اندیشیدن و انتخاب را میدهد .

به دنبال یادداشت ارائه شده در روزنامه تایمز، جورج آزبورن وزیر دارایی انگلیس گزارشی ۲۰۰ صفحه ای ارائه داده است که از اصلی ترین موضوعات مطرح شده در آن می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
*با خروج از اتحادیه، درآمد ملی انگلستان تا سال ۲۰۳۰ میلادی به میزان ۶ درصد کمتر از مقدار کنونی آن خواهد بود.
* با خروج از اتحادیه، کاهش ایجاد شده در تولید ناخالص ملی به طور سالانه معادل ۴۳۰۰ پوند (۶۰۰۰ دلار) به ازای هر خانواده انگلیسی خواهد بود.
* با خروج از اتحادیه، موانع موجود بر سر راه تجارت افزایش یافته، صادرات متحمل ضربه شده و سطح سرمایه گذاری های خارجی و داخلی کاهش می یابد.
*با خروج از اتحادیه، بسیاری از مشاغل تجاری دستکم بخشی از عملکرد خود را به خارج از کشور منتقل می کنند تا از مزایای بازار واحد اروپا بهرمند شوند.
*همزمان با تضعیف اقتصاد، نرخ بازپرداخت سود افزایش می یابد چرا که سرمایه گذاران در ازای حمایت از دولت برای تامین هزینه بدهی هایش، سود بیشتری طلب می کنند.
در عین حال آزبورن پیش بینی می کند که در صورتی که مردم در همه پرسی ۲۳ ژوئن به خروج از اتحادیه رضایت بدهند، سه سناریوی محتمل پیش پای انگلستان قرار می گیرد.
*انگلستان مجبور به تبعیت از مدل نروژ خواهد بود. لازم به ذکر است که نروژ عضو اتحادیه اروپا نیست اما از اعضای ناحیه اقتصادی اروپا بوده و این مساله فرصت تجارت با بازار اتحادیه اروپا را برای آن فراهم می کند.
در عین حال، نروژ با اتحادیه اروپا روابط تجاری دارد و سالیانه مبلغی را به بروکسل پرداخت می‌کنند اما تنها برخی از قواعد اتحادیه اروپا را در زمینه تجاری پذیرفته است.
*انگلستان مجبور به انعقاد یک قرارداد دو جانبه با اتحادیه اروپا شبیه به آنچه که بین کانادا و اتحادیه وجود دارد، خواهد شد. لازم به ذکر است که فرایند حصول توافق کانادا – اتحادیه اروپا هفت سال به طول انجامید.
*انگلستان مجبور به برقراری رابطه تجاری با اتحادیه اروپا تحت قوانین سازمان تجارت جهانی خواهد بود و پیروی از این مدل منجر به ایجاد رابطه ای خواهد شد که اتحادیه در حال حاضر با کشورهایی چون روسیه و برزیل دارد.
آزبورن در نهایت اخطار داد که هر یک از این سناریوها معایب خاص خود را داشته و به طور قطع به اقتصاد انگلستان لطمه خواهد زد.
در پایان حدس من اما ، رآی مردم انگلیس بر ماندن در اتحادیه اروپا خواهد بود.
باقر رئیس الساداتی 
۲۳.۶.۲۰۱۶